مهم : نام كاربري دانشجويان درس طراحي اموزشي دانشجويان كارشناسي ترم دم

قابل توجه دانشجويان كارشناسي ترم دوم درس طراحي اموزشي

با سلام

براي ورود به وبلاگ نام كاريري خود را ازفايل پيوست دانلود نماييد. و رمز عبور شما شماره دانشجويي است.

لازم به ذكر است نام كاربري طبق ليست آموزش تعريف شده است اگر دانشجوياني هستند كه نام آنها در ليست نيست با من تماس بگيرند تا دسترسي به وبلاگ ايجاد شود

شاد و شكر گزار و هدفمند باشيد

نام كاربري را از اينجا دانلود نماييد

قابل توجه دانشجويان درس طراحي آموزشي

دانشجويان عزيز

با سلام

پيرو جلسه كلاس حضوري قرار شد كار عملي درس طراحي اموزشي را در اين وبلاگ بارگذاري نماييد

سرفصلهاي كه ميتوانيد كار خود را بارگذاري نماييد

شامل:

1.نوشتن طرح درس

2.يك نمونه طرح درس نوشته شده

3.طراحي آموزشي

4.اهداف اموزشي و نحوه انتخاب اهداف

5.اهداف اموزشي در مقاطع مختلف

6.روشهاي تدريس در مقاطع مختلف

7.ارزشيابي در مدارس

8.ارزشيابي توصيفي

لازم به ذكر است1. هر دانشجو مي بايست سه تا پست در وبلاگ داشته باشد كه يكي از اين پستها حتما مربوط به طرح درس باشد2 .بارگذاري تكليف در وبلاگ حتما با ذكر منبع باشد3. بارگذاري تكاليف تا اخر دي ماه انجام شود.4. مطالبي كه دوستانتان بارگذاري مي نمايند را حتما مطالعه بفرماييد تا مطالب تكراري بارگذاري نشود.5 مطالب را ويرايش كرده بعد آپلود نماييد.

با ارزوي توفيق و سربلندي

كلثوم نامي


مهم: نام كاربري دانشجويان درس ارزشيابي پيشرفت تحصيلي

پيرو جلسه كلاس حضوري جهت كار علمي در ارزشيابي پيشرفت تحصيلي قرار شد كه دانشجويان عزيز كار علمي خود را در راستاي سرفصلهاي درس در اين وبلاگ بارگذاري نمايند نام كاربري شما در ليست پيوست  قابل دسترسي است و رمز عبور شما شماره دانشجويي مي باشد.ليست تهيه شده طبق ليست دانشجويان ثبت نامي آموزش مي باشد اگر دانشجوياني هستندكه اسمشون در ليست نيست اطلاع دهند تا عضو وبلاگ شوند.
نام كار بري خود را از اينجا دانلود كنيد

شاد و شكر گزار و هدفمند باشيد

خیر مقدم


ضمن عرض خوش آمد  به شما  ره پویان عرصه ی علم و ادب حضورتان

را خیر مقدم می گویم...

بی شک تا زمانیکه قلم علم و دانش را با جوهری از اندیشه و معرفت در دست دارید سربلند و پیروز خواهید بود.

با تشکر : کلثوم نامی



انواع مدل رهبري و تفاوت ان با مديريت

انواع مدلهاي رهبري و تفاوتهاي رهبر و مدير


جرج تري (george terry): رهبري عمل تاثير گذاري  بر افراد است بطوريكه از روي ميل و علاقه براي هدف گروهي تلاش كنند.نخستين پژوهش در باره رهبري در سال 1904 منتشر شد. (فيدلر1372)

تعاريف ارائه شده براي رهبري :
جرج تري (george terry): رهبري عمل تاثير گذاري  بر افراد است بطوريكه از روي ميل و علاقه براي هدف گروهي تلاش كنند.
كيت ديويس (keith davis) رهبري ،توانايي ترغيب ديگران به كوشش مشتاقانه جهت هدفهاي معين .
هارولد كونتز (Harold koontz) رهبري،تحت تاثير قرار دادن ديگران جهت كسب هدف مشترك.
اصولاً رهبری را هنر نفوذ در دیگران می دانند.
ادامه نوشته

انواع مدل رهبري و تفاوت ان با مديريت

انواع مدلهاي رهبري و تفاوتهاي رهبر و مدير


جرج تري (george terry): رهبري عمل تاثير گذاري  بر افراد است بطوريكه از روي ميل و علاقه براي هدف گروهي تلاش كنند.نخستين پژوهش در باره رهبري در سال 1904 منتشر شد. (فيدلر1372)

تعاريف ارائه شده براي رهبري :
جرج تري (george terry): رهبري عمل تاثير گذاري  بر افراد است بطوريكه از روي ميل و علاقه براي هدف گروهي تلاش كنند.
كيت ديويس (keith davis) رهبري ،توانايي ترغيب ديگران به كوشش مشتاقانه جهت هدفهاي معين .
هارولد كونتز (Harold koontz) رهبري،تحت تاثير قرار دادن ديگران جهت كسب هدف مشترك.
اصولاً رهبری را هنر نفوذ در دیگران می دانند.

انواع سبك مديريت2



1- مدیریت صرفاً هدف گرا 
اصول این سبک مدیریت بر مبنای تامین اهداف سازمانی و افزایش بازدهی در آن بوده و روابط انسانی و ارکان سازمان و مشارکت جمعی در تصمیم سازیها و توزیع سطوح افقی اجزاء ن فاقد اهمیت می باشد و ارکان سازمان به صورت عمودی مطیع دستورات و مجری آن هستند .
همچنین ،عدم وجود تشکلای گروهی در سازمان و اعمال مدیریت آمرانه به همراه تشویق و تنبیه از دیگر مشخصه های مدیریت هدفگرا مطرح گردیده اند .

به نظر می رسد ، به همین دلیل عدم وجود اعتماد به نفس و اشتیاق کارکنان و نبود زمینه های ارتقای کیفی افراد ،این سبک مدیریت واجد توجیه برای اعمال در سازمانهای اجتماعی به ویژه سازمانهای آموزشی نمی باشد .

2-مدیریت عضو گرا :
در این شیوه ی مدیریت ، رضایت اعضاء و سطوح مختلف کارکنان از محوریترین اهداف آن و ایجاد انگیزش کاری و ارتقاء بازدهی سازمان بوئده و نیز روابط صمیمی و مشارکت گروهی و وجود تشکل در سطوح مختلف کارکنان سازمان ،تأمین نیازهای مالی ،رفاهی و روحی کارکنان از دیگر ویژگیهای آن می باشد .از بعدی دیگر با توجه به وجود ارتباطات عاطفی و صمیمیت گسترده جمعی و اعمال ناکافی سیاست تشویق و تنبیه ، موارد بی انضباطی و عدم استمرار کافی محتمل به نظر می رسد .در این ارتباط تعدیل رفتارهای مدیریتی و در نظر گرفتن ملزومات سازمانی و فردی به طور توأماً ، اهمیت قابل توجهی دارد.

3-مدیریت میانه رو
در این سبک از مدیریت تعامل بین تأمین اهداف سازمان و اعضاء آن که در قسمت قبلی به آن اشاره شده بود،در ساختار فعالیتی و اعمال مدیریت پیش بینی گردیده است.درواقع،توازن بین رضایت افراد و کارکنان و بازده مناسب  کیفیت و کمیت تولید و خروجی کار ایجاد می شود .

در این سبک مدیریت نیز به مانند برخی سبکهای مدیریتی و مشارکت در تصمیم سازیها و بروز نوآوری و خلاقیت جزو مشخصه های اصلی می باشد.ضرورت دقت در اعمال مدیریت و حفظ تعادل و توازن بین امور بعضاً متنوع، وجود سیاست تشویق و تنبیه ضمن توجه به نتیجه ی کار دستورالعمل های کاربردی و قابل اجرا و نبودن بوروکراسی به صورت مشکل ساز آن ،از دیگر ویژگیهای این سبک مدیریتی کارآمد و رایج می باشد.

4- مدیریت سایه نما:
در این شیوه از مدیریت چارچوب عملکردی مدیر عموماً مختص به تصمیم گیری و ابلاغ دستورات به اعضاء می باشد و نظارت و کنترل کافی و مستمر بر روند اجرای آن وجود ندارد.در مدیریت سایه نما براورد اهداف و تأمین آن در ابعاد سازمانی و فردی ،بعد از منافع شخصی مدیر قرار دارد و به این ترتیب هیچ کدام از ویژگیهای اساسی مدیریتی که منجر به تعیین اهداف و تلاش در جهت نیل به آن در سازمان متبوع می گردد.واجد اهمیت در این سبک مدیریت غیر قابل توجیه نمی باشد عموماً اعمال اینگونه مدیریتها همراه با مشکلات زیاد و با احتمال زیاد شکست می باشد.

انواع سبك مديريت

انواع سبکهای مدیریت :

سبکهای وظیفه مداری

سبک ها ی رابطه مداری

سبکهای وظیفه مداری و رابطه مداری قوی

سبکهای وظیفه مداری ورابطه مداری ضعیف

سبکهای وظیفه مداری :

سبک وظیفه مداری رفتاری است که با گرایش زیاد مدیر به تعیین نقشهای کارمندان مشخص می گردد.

براساس الگوی سه بعدی اثربخشی مدیر ،در صورتی که این سبک رفتاری مدیر در شرایط نامناسب (برا ساس خواسته های محیطی )به کاربرده شود رفتار مدیر غیر اثربخش خواهد بود به نام ((مدیرخودکامه))نام می گیرد. زمانی که این سبک رفتاری در شرایط مناسب به کار برده شود مدیر اثر بخش بوده و به نام ((مدیر مستبد خیراندیش یا مستبد خیرخواه)) خوانده می شود.

ویژگیهای سبک رفتار مدیر وظیفه مدار

1.      تصمیم گیرنده

2.      تعیین کننده

3.      گرفتار

4.      محرم  راز

5.      پیش قدم

6.      کنترل کننده

7.      مستقل

8.      مسئوول

9.      متکی به خود

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

ادامه نوشته

طراحی فراساختار و پرداخت فراساختار


طراحی فراساختار و پرداخت فراساختار؛ خلاصه فصل های 3 و 4 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز


طراحی ساختار سازمانی با دو پرسش بدیهی روبرو می شود:

  • شغل ها چگونه در قالب واحدهای سازمانی دسته بندی می شوند؟
  • هر یک از واحد ها چه اندازه باید باشد؟

سازماندهی سازمانی می تواند از بالا به پایین یا از پایین به بالا انجام شود. البته معمولا طراح سازمان در حسب آگاهی از ساختارهای گذشته تلفیقی از روش های بالا به پایین و پایین به بالا را اجرا می کند. در عمل با دگرگونی هدف ها و ماموریت ها تجدید نظر سازمانی از بالا به پایین صورت می گیرد و با دگرگونی نظام فنی هسته عملیاتی، این کار از پایین به بالا انجام می شود.

گروه بندی واحدها

گروه بندی یک ابزار بنیادی هماهنگی کارها در سازمان است. چهار مورد از اثرات مهم گروه بندی به صورت زیر است:

  1. گروه بندی سرپرستی مشترکی را برای شغل ها و واحدها پدید می آورد و یکی از قاعده های سراحی است که بوسیله آن هماهنگی از راه سرپرستی مستقیم در ساختار سازمانی پدید می آید.
  2. گروه بندی بگونه معمول ایحاب می کند که شغل ها و واحدها از کانون مشترکی بهره گیری کنند.
  3. گروه بندی بگونه معمول ارزشیابی مشترک عملکرد را بایسته می کند.
  4. گروه بندی برقراری سازگاری رویاروی را آسان می کند.

بنابراین گروه بندی شغل ها و واحد ها می تواند تا اندازه بسیار زیادی موجب پابرجایی دو مکانیزم برجسته هماهنگی  (سرپرستی مستقیم و سازگاری رویاروی) باشد و همچنین با پدید آوردن زمینه برای ارزشیابی مشترک عملکرد بنیان سومین مکانیزم هماهنگی (استاندارد کردن بازده) را نیز پی ریزی کند. اما گروه بندی واحد ها بهمان دلیل که هماهنگی اثربخش در درون یک واحد پدید می آورد، هماهنگی میان واحد ها را با دشواری هایی روبرو می کند.

بنیان های گروه بندی: سازمان ها بر کدام بنیاد شغل های خود را در قالب واحد گروه بندی می کنند؟

  1. گروه بندی بر بنیاد دانش و مهارت
  2. گروه بندی بر بنیاد فرآیند کار و وظیفه
  3. گروه بندی بر بنیاد زمان
  4. گروه بندی بر بنیاد بازده
  5. گروه بندی بر بنیاد مراجعه کنندگان
  6. گروه بندی بر بنیاد مکان

گروه بندی بر بنیادهای مختلف از پایه های نوشته های کلاسیک طراحی سازمان است و یکی از انتقاد های سایمون از اصول کلاسیک انتقاد از همین نظریه است. او در بودن ابهام در این اصطلاح ها (بویژه در هدف و فرآیند) پافشاری می کند و می گوید به هر یک از شغل های یک گروه می توان از دیدگاه های گوناگون نگریست.

برای ابهام زدایی از مواضع سایمون می توان انواع گروه بندی های ششگانه گفته شده را در دو مورد خلاصه کرد:

  • گروه بندی بر بنیاد هدف یعنی بر بنیاد ویژگی های بازار نهایی سازمان (فرآورده های و خدماتی که می دهند، مشتریانی که خواست های آن ها را برآورده می کنند و مکانی که در آن فرآورده ها و خدمات نموده می شود.)
  • گروه بندی بر بنیاد وسیله یعنی وظیفه هایی که برای تولید فرآورده و دادن خدمات به کار می رود (در برگیرنده فرآنیدهای کار، دانش و مهارت)

معیارهای گروه بندی: چهار معیار اصلی برای گروه بندی سازمان ها وجود دارد.

  • وابستگی های گردش کار: گروه بندی بر پایه وابستگی های گردش کار انسجام روانی کار پدید می آورد. جیمز تامپسون از سه گونه برجسته وابستگی یاد می کند: وابستگی خزانه ای (که در آن تنها وجه مشترک، اشتراک منابع است.)، وابستگی پی در پی (که در آن انجام یافتن کار نیازمند یک رشته وظیفه های پی در پی است) و وابستگی دو سویه (که در آن کار میان وظیفه های گوناگون می چرخد. سازمان ها از این رو به گروه بندی وظیفه ها می پردازند تا هزینه های هماهنگی و ارتباطات را کاهش دهند. رده های پایین تر سازمان از وابستگی های دوسویه استفاده می کنند و افزایش مرتبه سازمانی وابستگی ها به سمت وابستگی های پی در پی و سپس خزانه ای میل می کند.
  • وابستگی های فرآیند کار: وابستگی های کارشناسی منجر به گروه بندی بر بنیاد وظیفه می شود.
  • وابستگی های اندازه کار: این معیار به تولید انبوه مرتبط است. در پدید آوردن واحدهای سازمانی باید زمینه های اقتصادی کار در نظر گرفته شود.
  • وابستگی های اجتماعی کار: این معیار رابطه ای با کاری که انجام می شود ندارد بلکه پیوند های اجتماعی کار مورد نظر را بررسی می کند.

گروه بندی بر بنیاد وظیفه: این گروه بندی در برگیرنده گروه بندی هایی است که بر بنیاد دانش، مهارت، فرآیند کار و کارکرد آن پدید می آید بیش از هر چیز نشان دهنده اهمیتی است که برای وابستگی های فرآیند کار و اندازه کار سازمان و بگونه معمول به بهای نادیده گرفتن وابستگی های گردش کار در نظر می گیریم. ساختار بر پایه وظیفه تخصص را بهبود می بخشد. البته پافشاری بیش از اندازه بر تخصص به معنای فراموش کردن پی آمد کار است. همین طور ارزیابی عملکرد در چنین ساختاری دشوار تر است. ساختار مبتنی بر وظیفه فاقد مکانیزم خودکار برای هماهنگی گردش کار است. ساختارهای وظیفه ای بویژه در مواردی که کار عملیاتی نیازی به مهارت ندارد گرایش بیشتری به دیوانسالاری دارند.

گروه بندی بنیاد بازار: در واحدهایی که بر بنیاد بازار گروه بندی می شوند کارکنان جنبه های گوناگون کار را در نظر می گیرند. این انعطاف پذیری از استقلال نسبی واحدها نشات می گیرد. از آنجا که در اینگونه واحدها هماهنگی از راه سازگاری رویاروی و سرپرستی مستقیم تامین می شود به استاندارد کردن نیاز چندانی نیست. در نتیجه زمینه دیوانسالاری سازمان کمتر می شود. از طرف دیگر چون بر هماهنگی تخصص های گوناگون پافشاری می شود فرآیند تخصصی شدن کمتر می شود. ساختار مبتنی بر بازار بر تخصصی کردن کارها پافشاری چندانی نمی کند و بظاهر موجب افت کیفیت کار تخصصی می شود.

سازمان با گزینش گروه بندی بر بنیاد بازار امتیاز هماهنگی گردش کار را به بهای از دست دادن مزیت تخصصی کرن فرآیند و اندازه کار بدست می آورد. بدینسان اگر وابستگی های گردش کار مهم باشد و از راه استاندارد کردن به آسانی فرآهم نشود سازمان باید این وابستگی ها را از راه گروه بندی بر بنیاد بازار فرآهم نماید تا بدین وسیله سرپرستی مستقیم و سازگاری رویاروی را شدنی کند ولی اگر گردش کار نابسامان باشد یا اگر با استاندارد کردن به آسانی بتوان وابستگی های گردش کار را فرآهم کرد و یا اگر وابستگی های فرآیند کار یا اندازه کار مهم باشد در این گونه موارد سازمان باید به دنیال مزیت های تخصصی کردن باشد و گروه بندی بر بنیاد وظیفه را برگزیند. بر پایه گواه های موجود گروه بندی بر بنیاد بازار در رده های بالاتر از خط میانی رایجتر از رده های پایین تر از آن است و این امر بویژه در سازمان های بزرگ روایی بیشتر دارد.

اندازه واحد

اندازه واحد در پیوند با مکانیزم های هماهنگی: در این رابطه دو قضیه مطرح می شود:

  • قضیه نخست: هر اندازه از استاندارد کردن کار در سنجش با سرپرستی مستقیم بیشتر برای هماهنگی بهره گیری شود اندازه واحد کار می تواند بزرگتر باشد. هر اندازه کارها بیشتر استاندارد باشد اندازه واحد بزرگتر می شود. کارکنانی که آموزش های عالی دارند نیاز کمتری به سرپرستی نزدیک دارند و واحد های کار آن ها می تواند بزرگتر باشد. بنابراین نمی توان نتیجه گرفت که واحدهای بزرگ از نظارت نزدیک رهایی یافته اند. شاید نظارت رییس از میان رفته باشد اما این نظارت از راه ستاد تخصصی و حتی آموزش و ارشاد پیشین کارکنان بکار برده می شود.
  • قضیه دوم: هرچه پشتگرمی به سازگاری رویاروی (به جهت وابستگی های موجود در میان وظیفه های پیچیده) در سنجش با استاندارد کردن کار و حتی سرپرستی مستقیم بیشتر باشد اندازه واحد کار می تواند کوچکتر باشد. اگر همه مکانیزم های هماهنگی را یکسان بدانیم هر چه وظیفه های یک واحد بهم وابستگی بیشتری داشته باشند نیاز تماس میان مدیر و کارکنان برای هماهنگی کارها بیشتر خواهد شد و ناگزیر دایره سرپرستی مدیر کاهش می یابد. چون چنین سرپرستی دشوار خواهد بود در هماهنگی این وظیفه ها از سازگاری رویاروی بیش از سرپرستی مستقیم استفاده می شود.

مدیران عالی در ساختار های بلند خوشحالتر به نظر می رسند زیرا زیردستان را در نظارت خود دارند ولی مدیران رده پایین ساختارهای گسترده را برتر می دانند زیرا در اینگونه ساختارها آزادی عمل بیشتری دارند.

واحدها در چهار مورد زیر در اندازه های بزرگ طراحی می شوند:

  1. وقتی استاندارد کردن در هر سه گونه آن وجود داشته باشد.
  2. وظیفه هایی که در یک واحد انجام می شود همانندی داشته باشد.
  3. کارکنان به استقلال و خودیابی نیاز داشته باشند.
  4. نیاز به کاهش دخل و تصرف در گردش اطلاعات به سوی بالای سلسله مراتب سازمان وجود داشته باشد.

در چهار موقعیت زیر نیز واحد ها در اندازه های کوچک طراحی می شوند:

  1. سرپرستی نزدیک و مستقیم ضرورت داشته باشد.
  2. سازگاری رویاروی میان وظیفه های پیچیده بهم وابسته لازم باشد.
  3. حجم وظیفه های غیر سرپرستی مدیر زیاد باشد.
  4. کارکنان واحد به دلیل نیازهای ایمنی به رایزنی و راهنمایی مدیر نیازمند باشند.

اندازه واحد در جای جای سازمان: نکات زیر در مورد اندازه واحد در سازمان مطرح است:

  • واحد های بزرگتر به گونه معمول در هسته عملیاتی دیده می شود.
  • شمار واحد های بر پایه وظیفه در رده های بالای سازمان اندک است، در حالی که واحد های مبتنی بر بازار بگونه معمول در این رده بیشتر دیده می شود.
  • هنگامی که گروه بندی بر بنیاد بازار است ساختار سازمانی گسترده و هنگامی که گروه بندی بر بنیاد وظیفه است ساختار سازمانی بلند طراحی می شود.
  • سلسله مراتب مدیریتی شکلی مخروط به خود می گیرد که هر چند پر موج است ولی اندک اندک که به سوی بالای سازمان می رویم شیب آن تندتر می شود.
  • سازمان هایی که ستاد پشتیبانی و ستاد تخصصی در خور ملاحظه ای دارند باید دارای واحد های کوچکتری در خط میانی باشند.
  • بیشتر واحد های ستادی حرفه ای در اندازه های کوچک طراحی می شوند.

پرداخت فراساختار

دو گونه چشمگیر از پیوندهای طراحی سازمان مطرح شده است:

  • نظام های برنامه ریزی و نظارت که بازده را استاندارد می کند.
  • ابزار هماهنگی که حرکت چرخ های سازگاری رویاروی را آسان می کند.

نظام های برنامه ریزی و نظارت

هدف هر برنامه نمایاندن بازده پسندیده برای آینده است و هدف نظارت نمایاندن دست یافتن یا دست نیافتن به استاندارد یاد شده است. از این رو پیش از آنکه برنامه ریزی انجام شده باشد هیچگونه نظارتی شدنی نیست و بی آنکه نظارت های پی در پی صورت بندد برنامه ریزی ها نیز اثر بخشی چندانی ندارند.

دو نوع نظام برنامه ریزی و نظارت بطور کلی مطرح می شود:

  • "نظارت عملکرد" پی آمد عملیات انجام یافته را بازبینی می کند. و از ابزار ناب استاندارد کردن بازده بشمار می رود.
  • "برنامه ریزی عملی" فعالیت هایی را که انجام خواهد شد روشن می کند و به دلیل این که عملیات ویژه ای را پیش بینی می کند از برخی دیدگاه ها با عامل های طراحی ساماندهی رفتار همانندی دارد.

نظارت عملکرد

دو نکته مهم در مورد نظام های نظارت عملکرد وجود دارد:

  • نظام های نظارت عملکرد از بنیادهای گروه بندی در سازمان پیروی می کند. نظام برنامه ریزی برای بازده هر واحد استانداردهایی پدید می آورد و نظام نظارت کامیابی واحد را در دستیابی به این استاندارد ها ارزشیابی می کند.
  • نظارت عملکرد به پی آمدهای کلی در یک دوره زمانی می پردازد و به تصمیم ها یا اقدامهای ویژه که در دوره ها معین دیگر به کار گرفته می شود توجهی ندارد.

نظام های نظارت عملکرد هنگامی در خور اعتماد است که وابستگی های واحد های بیشتر از گونه وابستگی های خزانه ای باشد یعنی در آن هنگام که واحد ها بر بنیاد بازار گروه بندی شده باشند.

نظام های نظارت بر عملکرد می تواند دو هدف داشته باشد: سنجیدن و برانگیختن.

برنامه ریزی عملی: در برنامه ریزی عملی باید به دو نکته توجه شود:

  • برنامه ریزی عملی بر خلاف نظارت عملکرد لزوما نه استقلال واحد را رعایت می کند و نه از نظام گروه بندی پیروی می کند.
  • برنامه ریزی عملی به دلیل وجود تصمیم های روشن با استاندارد کردن بازده همانندی دارد. یعنی برنامه ریزی عملی چیزی میان استاندارد کردن بازده و استاندارد کردن فرآیند کار است.

برنامه ریزی عملی وسیله ای است که از راه آن تصمیم ها و عملیات غیر روزانه سازمان بویژه سازمان های مبتنی بر وظیفه به صورت یک نظام پیوسته طراحی می شود.

نظام های برنامه ریزی و نظارت در جای جای سازمان: برنامه ریزی عملی در راس هرم سازمانی و رده های بالای خط میانی دیده می شود. برنامه ریزی راهبردی و بودجه بندی سرمایه ای را می توان در راس هرم سازمانی دید. طرح ریزی و جدول های روش مسیر بحرانی و فن بازنگری و ارزشیابی برنامه در رده های میانی انجام می گیرد و برنامه ریزی تولید در رده هسته عملیاتی انجام می شود. اگر چه نظارت عملکرد برای یکایک شغل های بکار می رود ولی انتظار می رود که در واحد ها کاربردی بیشتر داشته باشد. در حالی که برنامه ریزی عملی چنین نیست و بیشتر در مورد متصدیان به کار گرفته می شود.

هر چه مسئولیت های یک واحد کلی تر باشد گرایش به نظارت بر عملکرد کل بیش از نظارت بر عملیات ویژه می شود.

ابزار برقراری ارتباط

پس از طراحی همه شغل ها و برپایی فراساختار و پایگیری نظام های برنامه ریزی و نظارت مساله وابستگی های برجسته باقی می ماند. در اینجاست که نقش سازگاری رویاروی برای پدید آوردن هماهنگی در سازمان آشکار می شود. گالبریث ابزار های روابط را در چهار گروه قرار داده است:

  • شغل های رابط
  • مجموعه های کار و کمیته های ثابت
  • مدیران هماهنگ کننده
  • ساختار ماتریس

شغل های رابط: هرگاه هماهنگی کار در دو واحد نیازمند تماس هایی در خور ملاحظه باشد می توان یک شغل رابط برای برقراری ارتباط مستقیم در خارج از گذرگاه های عمودی سلسله مراتب پدید آورد. این شغل اختیار رسمی ندارد ولی چون شاغل آن در جایگاه برخورد گذرگاه های ارتباطی قرار دارد از اقتداری در خور توجه برخوردار است.

مجموعه های کار و کمیته های ثابت: برای نهادی کردن جلسه از دو ابزار برقراری روابط استفاده می شود. مجموعه کار کمیته ای است که برای انجام دادن وظیفه ای ویژه پدید می آید و سپس از میان می رود. کمیته های ثابت گروه های همیشگی تری هستند که برای گفتگو در مساله های مورد علاقه میان بخش ها بگونه ای سامان یافته برپا می شوند.

مدیران هماهنگ کننده: هرگاه هماهنگی بایسته بوسیله شغل های رابط، مجموعه های کار و کمیته های ثابت پدید نیاید و به هماهنگی بیشتری از راه سازگاری رویاروی نیاز باشد سازمان می توان یک مدیر هماهنگ کننده تعیین کند که در واقع یک شغل با اختیار رسمی است. اقتدار رسمی مدیر هماهنگ کننده همیشه جنبه هایی از فرآیند تصمیم گیری میان بخش ها را در بر می گیرد ولی بیگمان هیچگاه در برگیرنده اختیارات رسمی برای نظارت بر افراد بخش نمی شود.

ساختارهای ماتریسی: با گزینش ساختار ماتریسی سازمان دیگر ناگزیر نیست یکی از بنیاد های گروه بندی را بر بنیاد دیگر برتری نهد و می تواند هر دو بنیاد را همزمان برگزیند. اما در این ساختار سازمان اختیارات دوگانه ای پی ریزی می کند. در نتیجه ساختار ماتریس اصل وحدت فرماندهی را نادیده می گیرد. سیلز ساختار ماتریس را برای سازمان هایی پیشنهاد می کند که آماده اند تا مساله ها و دشواری های خود را از راه گفتگو های غیر رسمی همترازان از میان بردارند و از مراجعه به منابع اختیارات رسمی خودداری کنند.

دو گونه جداگانه ساختار ماتریس هست. یکی شکل همیشگی دارد و وابستگی های آن کمابیش ثابت می ماند و در نتیجه افراد و واحد های آن نیز ثابت هستند و دیگری شکل دگرگونی پذیر دارد که مناسب کارهای پروژه ای است و در آن وابستگی های واحدهای بازار و کارکنان پیوسته دگرگون می شود.

هر چند به نظر می رسد که ساختار ماتریس کارآمدترین طرح برای انجام دادن فعالیت های تازه و پدید آوردن هماهنگی میان وابستگی های پیچیده و چندگانه باشد ولی برای افرادی که نیازمند ثبات و امنیت هستند این طرح مناسب نیست.

ابزار برقراری روابط و دیگر قاعده های طراحی

  • ابزار برقراری روابط بیشتر بر گروه بندی های مبتنی بر وظیفه تحمیل شده است تا گرایش به بازار را در آن ها پدید آورد.
  • انتظار می رود هر چه بهره گیری از ابزار برقراری روابط بیشتر باشد میانگین اندازه واحد های سازمانی کوچکتر شود.
  • پاره ای از ابزارهای برقراری روابط بویژه ساختار ماتریس به افزایش شمار مدیران سازمان می انجامد.
  • از ابزار برقراری روابط بیشتر در کارهایی بهره گیری می شود که بگونه همزمان تخصص افقی داشته باشند، پیچیده باشند و سخت بهم وابستگی داشته باشند.
ابزار برقراری روابط در جای جای سازمان: ابزار برقراری روابط برای کارهایی که در رده میانی ساختار انجام می گیرد و بسیاری از مدیران صف و متخصصان ستاد را در بر می گیرد مناسبتر باش

مفهوم های عدم تمرکز و طراحی در موقعیت های گوناگون


مفهوم های عدم تمرکز و طراحی در موقعیت های گوناگون؛ خلاصه فصل های 5 و 6 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز


ساختار متمرکز در یک سازمان وقتی بوجود می آید که همه قدرت در آن سازمان تنها در پایگاه معنی تجمیع شود و در دست یک فرد یا گروه باشد. به نسبتی که این قدرت در بین افراد بیشتری بخش شده باشد آن ساختار نامتمرکز می شود.

چرا در يك ساختار عدم تمركز ضرورت مي نمايد؟

ابتدا باید این مسئله را بررسی کنیم که چه عواملی باعث می شود که یک سازمان به سمت یکی از ساختار های متمرکز یا غیرمتمرکز روی آورد. مینتزبرگ معتقد است که این مسئله همچون بسیاری از مسائل ساختاری به مسئله تقسیم کار در برابر هماهنگی مرتبط است. وی فکر می کند که تمرکز مطمئن ترین راه حل برای ایجاد هماهنگی در تصمیم گیری ها در یک سازمان است.

با وجود تمام مسائلی که در بالا به آن اشاره شد بسیاری از سازمان ها رفته رفته به سمت عدم تمرکز گرایش پیدا می کنند. برخی از دلایل این گرایش به شرح زیر است:

  • کشف و بررسی همه مسائل و اتخاذ همه تصمیم ها در یک مرکز تقریبا محال است.
  • ایجاد ساختارهای غیرمتمرکز به افزایش انگیزه افراد یک سازمان کمک می کند.
  • بهره گیری از ساختارهای غیرمتمرکز باعث می شود که سازمان راحت تر دشواری های بومی را مرتفع کند. در ساختارهای متمرکز هزینه بالای صرف تبادل اطلاعات از واحدها به مرکز می شود و تاخیر زیادی در تصمیم گیری ها بوجود می آید که هزینه بر است.

مفهوم هاي عدم تمركز

تمرکز و عدم تمرکز مفاهیمی مطلق نیستند بلکه در واقع آن دو مفهوم در دو سوی یک طیف قرار دارند. علاوه بر تاکید بر حالت پیوسته مفهوم تمرکز در ساختارهای سازمانی باید به این نکته هم توجه داشت که واژه عدم تمرکز به مفاهیم چندگانه ای اشاره دارد. این مفاهیم به قرار زیر است:

  • پراكندگي در قدرت رسمي در تسری به بخشهاي پايين سلسله مراتب سازمانی یکی از وجوه مربوط به مسئله تمرکز در سازمان است. واگذاری اختیار به واژه معادلی برای این مفهوم از عدم تمرکز است. پراکندگی قدرت رسمی به رده های پایین سلسله مراتب عدم تمرکز عمودی نامیده می شود.
  • این مفهوم اشاره دارد که آیا گونه غير رسمي قدرت تصميم گيري ميان مديران صف بماند يا ميان كاركنان ستادي پراكنده شود. اين واگذاري قدرت به کارکنان و مدیران ستادی را عدم تمركز افقيمي نامند.
  • پراكندگي فيزيكي خدمات؛ به عنوان مثال بررسی این سوال که دستگاه هاي پرينتر در هر اتاق بطور جداگانه باشد يا این که در هر واحد تنها يك دستگاه برای مصرف تمام کارکنان آن واحد باشد در این مقوله از مفاهیم تمرکز می گنجد.

پنج گونه عدم تمركز افقي و عمودي توسط مينتزبرگ مطرح می شود:

الف) عدم تمركز افقي و عمودي: در این نوع عدم تمرکز، قدرت تصميم گيري در اختیار يك فرد قرار دارد كه همان راس سلسله مراتب صف است. این فرد را رئيس كل مي نامند.

ب) عدم تمركز افقي محدود(گزينشي): این حالت به شرایط ديوان سالارانه ای در سازمان اشاره می کند كه اجراي وظيفه ها در آن نياز به مهارت ندارد. در این حالت سازمان به استاندارد كردن فرآيند كار روي مي آورد.

پ) عدم تمركز افقي محدود(موازي): با سازماني روبرو هستيم كه در آن به تقسیم بندی واحدها و بخش بر اساس بازار انجام شده است و مدیران واحد ها و بخش ها از قدرت رسمی برای تصمیم گیری درباره امور واحد و بخش تحت سرپرستی خود برخوردار هستند.

ت) عدم تمركز عمودي و افقي گزينشي: در این حالت قدرت در دو راستا تعریف می شود. در راستاي عمودي اختیار تصميم گيري در زمینه های مختلف به مجموعه هاي كار در رده هاي سلسله مراتب واگذار مي شود و در راستاي افقي مجموعه هاي كار كارشناسان ستادي را بر مبنای نوع تصميم هاي فني كه اتخاذ می کنند، انتخاب می کنند.

ث) عدم تمركز عمودي و افقي: دراين حالت قدرت تصميم گيري در هسته عملياتي متمركز مي شود. كاركنان اين هسته عملياتي حرفه اي هستند و كارهايشان بيشتر از راه استاندارد كردن مهارت ها هماهنگ مي شود.

عدم تمركز و ديگر قاعده هاي طراحي

ساختار های نامتمركز در سازمان رابطه نزدیکی با طراحي شغل ها دارد. استفاده از مکانیزم های سامان دهي رفتار به خروج قدرت رسمی از اختیار متصدیان و مدیران سرپرست آن ها کمک می کند و باعث می شود قدرت در بالای سلسله مراتب صف و در ستاد تخصصی قرار بگیرد. به این صورت سازمان در هر دو راستا متمرکز می شود. از طرف دیگر آموزش و ارشاد به نتایج وارونه ای می انجامد؛ یعنی باعث می شود که کارشناسی زیر خط میانی سازمان گسترش یافته و ساختار را در هر دو راستا متمرکز می کند در حالیکه که تخصصی کردن کارهایی که به مهارت نیاز دارد یا کارهایی که حرفه ای تلقی می شود باعث می شود که ساختار سازمان در هر دو راستا نامتمرکز شود.

ميان عدم تمركز و طراحي فراساختار نيز رابطه ای وجود دارد. كاربرد گروه بندي بر بنياد بازار به عدم تمركز عمودي محدود مي انجامد:قدرت بسيار در دست مديران واحدهاي مبتني بر بازار قرار مي گيرد. در حالي كه درباره گروه بندي بر مبناي وظيفه چنين نتيجه قاطعي نمي توان گرفت. گونه هاي ب وت ساختارهاي وظيفه اي هستند.گونه ب ساختاري است ديوان سالارانه كه در هر راستا تا اندازه اي متمركز است و گونه ت ساختاري است زنده، يعني پشت گرم به سازگاري رويارويي گونه هاي الف وث در دو سوي پيوستار، اغلب به نام ساختارهاي وظيفه اي توصيف مي شوند. نتيجه مي گيريم كه ساختار وظيفه اي، با هر اندازه اي از عدم تمركز در هر يك از دو راستا، امكان پذير است.

طراحي در موقعيتهاي گوناگون

پیش از این که درباره ی قاعده های طراحی صحبت کنیم باید آن ها را در موقعیت های سازمانی مختلف بررسی نماییم. طراح سازمان قاعده های طراحی را چگونه از میان مجموعه ی قاعده هایی که در اختیار دارد برمی گزیند؟ برخی عوامل وجود دارند که اصطلاحا موقعیتی یا اقتضایی نام دارد؛ یعنی حالت ها یا وضع های گوناگون سازمانی که هریک به قاعده های طراحی معینی نیازمند است.

دو نظريه در باره اثر بخشي سازماني

دو نتیجه مهم درباره اثربخشی ساختار سازمانی می توان یافت:

  • نخستین یافته را می توان با برچسب فرضیه ی توافق نشان داد؛ ساختار کارآمد نیازمند آن است که میان قاعده های طراحی و عامل های موقعیتی تناسبی وجود داشته باشد.
  • دومین یافته را می توان فرضیه ی پیکربندی نامید: ساختار کارآمد نیازمند این است که میان قاعده های طراحی در درون یک سازمان سازگاری وجود داشته باشد.

می توان دو فرضیه ی یاد شده را با یکدیگر پیوند دادو فرضیه ی پیکربندی گسترده را پدید آورد: ساختار کارآمد نیازمند آن است که میان قاعده های طراحی و عامل های اقتضایی سازگاری وجود داشته باشد.

مراحل گسترش ساختار سازمان ها

در بررسی مراحل گسترش ساختار سازمان به این نکته توجه می کنیم که سازمان ها عموما حیات خود را با ساختارهای زنده و تکامل نیافته شروع می کنند. آغاز بکار برخی از سازمان ها با مرحله پیشه وری است و سپس به مرحله کارفرمایی توسعه می یابد. البته می توان سازمان های دیگری را نیز پیدا کرد که به سبب بهره مندی از رئیسی توامند بیشتر کارها از طریق سرپرستی مستقیم هماهنگ می شود. این سازمان ها از مرحله کارفرمایی آغاز بکار کرده اند.

سازمان ها در مسیر رشد خود پس از این که از مرحله کارفرمایی عبور کردند به تدریج در جهت سامان دهی در ساختار خود اقدام می کنند و در آخر به دوران تازه ای می رسند که ساختار دیوان سالارانه نامیده می شود. در این مرحله شغل ها تخصصی می شوند، سلسله مراتب اختیار شکل می گیرد و ستاد تخصصی بوجود می آید تا از راه استاندارد کردن کار ها هماهنگی ایجاد کند.

با گذشت زمان و بالندگی بیشتر این دیوانسالاری ها گوناگون می شوند و در نتیجه به دوران تازه ای گام می گذارند که ساختار بخشی نام دارد. در آخر شماری از سازمان ها ممکن است مرحله ی دیگری نیز داشته باشند و آن ساختار ماتریس است که مرحله ی ساختاربخشی را پشت سر نهاده است و تا اندازه ای به ساختار زنده بازمی گردد.

لزوما همه ی سازمان ها همه ی دوره های یاد شده را نمی گذرانند اما بسیاری از آن ها برخی از مراحل یاد شده را به همین ترتیب می گذرانند و گاهی نیز در یکی از مراحل میانی متوقف می شوند.

فن آوری و نظام فنی

فناوری نیز رابطه مستحکمی با سازمان دارد و به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار در طراحی سازمان مطرح است. فناوری برای دگرگون کردن "وارده" با "بازده" در هسته ی عملیاتی به کار می رود که آن را نظام فنی سازمان می نامند.

در گفتگو پیرامون اثربخشی نظام فنی بر قاعده های ساختاری، بهتر است که نخست چارچوب انواع سازمان را بشناسیم وآن گاه به فرضیه ها بپردازیم. پژوهش وودوارد سه نظام تولید را معرفی می کند:

  • تولید واحدی(بیشتر به پایه ی سفارش مشتری)
  • تولید انبوه(که در آن بسیاری از کارها استاندارد شده)
  • تولید فرآیندی(گردش متوالی یا متناوب اجسام سیال)

تولید واحدی به پیش از انقلاب صنعتی برمی گردد، تولید انبوه بیشتر با انقلاب صنعتی پیوند می یابد و تولید فرآیندی از پدیده های سده ی بیستم به شمار می رود. وودوارد میان این سه نظام تولید و قاعده های گوناگون طراحی، وابستگی هایی برجسته یافت.

پژوهش وودوارد درباره تولید واحدی، اتبوه و فرآیندی

وودوارد تولید واحدی را دارای سرشتی پیشه وری می داند و می گوید که ساختار سازمانی آن ها پیرامون محور مهارت در هسته ی عملیاتی شکل می گیرد. این موسسه ها ساختار اداری پیچیده ندارند. در میان سه شکل تولید، تولید واحدی دارای کمترین تعداد مدیر، و دارای گسترده ترین قلمرو نظارت در رده های میانی است.

ساختار سازمانی موسسه های تولید انبوه پیرو سرشت استاندارد نظام فنی آن هاست. تولید انبوه استاندارد شده در این جا، سبب ساماندهی رفتار و در پی آن سبب پیدایش همه ی ویژگی های دیوانسالاری سنتی می شود.

از سه گونه تولیدی که وودوارد نام می برد، تولید فرآیندی بیش از گونه ی دیگر به آموزش و ارشاد اتکا دارد و نسبت به متصدیان آن ها بیشتر است و این خود نشانه ی بهره گیری از ستاد پشتیبانی است که نظام فنی راطراحی می کند و به وظیفه هایی چون پژوهش و گسترش می پردازد.

نتیجه ی این که عامل تعیین کننده در موسسه های تولید فرآیندی مورد بررسی وودوارد، خودکار شدن نظام های فنی آن ها باشد. به ظاهر خودکار شدن سازمان سبب می شود تا سازمان در موقعیت فرا دیوانسالاری قرار گیرد. تفاوت واقعی تولید انبوه و تولید فرآیندی در این است که هر چند هر دو موسسه تولید انبوه و تولید فرآیندی می کوشند تا کارهای عملیاتی خود را استاندارد کنند، اما از دیدگاه وودوارد تنها تولیدکنندگان فرآیندی می توانند آن را به صورت خودکار درآورند.

سه فرضیه بنیادی درباره ی وابستگی میان ساختار و نظام فنی به نظر می رسد:

  • فرضیه نخست: هرچه نظام فنی بیشتر به نظم درآید، کارعملیاتی به سامان تر و ساختار هسته ی عملیاتی دیوانسالارانه تر می شود.
  • فرضیه دوم: هرچه نظام فنی پیشرفته تر باشد(درک آن دشوارتر باشد) ساختار غیر عملیاتی آن دامنه دارتر است، به ویژه هر چه ستاد پشتیبانی گسترده تر و حرفه ای تر باشد، عدم تمرکز گزینشی بیشتر و کاربرد ابزار برقراری روابط نیز بیشتر می شود.
  • فرضیه سوم: خودکار شدن هسته ی عملیاتی ساختار اداری دیوان سالارانه را به ساختاری زنده دگرگون می کند.

محیط

محیط در برگیرنده همه چیزهایی است که بیرون از سازمان هست؛ فن آوری، مشتریان، رقیب ها، موقعیت جغرافیایی، وضع اقتصادی، سیاسی، آب و هوایی و... که سازمان در آنها فعالیت می کند.

متون مدیریتی چهار بعد از محیط سازمانی تاکید بیشتری دارند:

  • ایستایی
  • پیچیدگی
  • پراکندگی بازار
  • رقابت

در طراحی ساختار آن چه از دیدگاه محیط اهمیت دارد، اثربخشی ویژه آن سازمان است. به سخن دیگر محیط به خودی خود اهمیتی چندان ندارد بلکه توانایی سازمان برای چیره شدن بر آن، یعنی پیش بینی (رویدادها) و درک محیط و برخورد با جنبه های گوناگون آن و واکنش پرشتاب در برابر آن هاست که دارای اهمیت است.

الگوی سازمانی که برای هر یک از چهار محیط ارائه شده است به این شرح است:

  • محیط ساده و ایستا: به ساختارهای متمرکز و دیوان سالارانه ای می انجامد و همان شیوه کلاسیک سازمان دهی است.
  • محیط پیچیده و ایستا: به ساختارهای دیوان سالارانه و در عین حال نامتمرکز می انجامد که برای هماهنگی کارها به استاندارد کردن مهارت ها روی می آورد.
  • محیط ساده و پویا: سازمان نیازمند انعطافپذیری و ساختاری زنده است ولی می تواند قدرت خود را به صورت متمرکز نگه دارد.
  • محیط پیچیده و پویا: سازمان باید کارها را به مدیران و متخصص هایی که به درک مسائل توانا هستند واگذارد و در عین حال زمینه هایی فراهم کند که آنان امکان کنش های انعطاف پذیر را دارا باشند و بتوانند از عهده دگرگونی های پیش بینی برآیند.

پراکندگی بازار به عنوان بعد سوم بر این ساختارها اثرگذار است بدین شکل که اگر بازار پسشروی ساختار سازمان یکپارچه باشد ساختار به بنیاد وظیفه گرایش دارد و اگر دارای بازاری پراکنده باشد به گروه بندی بر بنیاد بازار گرایش دارد.

قدرت

علاوه بر عوامل ذکر شده شماری از عامل های قدرت نیز دست اندرکارند که برجسته ترین آن ها عبارت اند از نظارت خارجی بر سازمان، نیازهای شخصی کارکنان و آئین ها و روش های روز که در فرهنگ جامعه آشکار می شود. سه فرضیه زیر پاره ای از یافته ها را درباره ی این عامل های قدرت بیان می کند:

  • هر چه نظارت خارجی بر سازمان بیشتر باشد، ساختار سازمان متمرکزتر و سازمان یافته تر است.
  • نیاز کارکنان به قدرت به ساختار بسیار متمرکز می انجامد.
  • مدگرایی به هواخواهی از ساختار روز (ساختار فرهنگی) می انجامد، حتی اگر گاهی ساختارهای روز نامناسب باشند. بی گمان، ساختارهای مدگرا الزما ساختارهای نامناسب نیستند، مد نمایانگر آخرین پیشرفت ها در طراحی سازمان است؛ این پیشرفت ها برای سازمان ها که ذارای ساختاری کهنه تر هستند؛ سوذمند باشد.

اگرچه عامل قدرت و عامل اندازه سازمان در همه رده ها اهمیت دارند، اثرگذاری آن ها در بخش میانی ساختار بیشتر است زیرا می توانند با دگرگونی هایی در سازوکار هماهنگی این بخش، به ساختار تکامل بخشند.

طراحی پیکربندی و ساختارهای ساده


طراحی پیکربندی و ساختارهای ساده؛ خلاصه فصل های 7 و 8 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز

پنج بخش سازمان را در نظر بگیرید. همانطور که در تصویر نیز مشاهده می شود این بخش ها سازمان را به 5 سوی مختلف می کشاند. برخی از سازمان ها همه این پنج جهت گیری را تجربه می کنند. با این حال یکی از آن ها بر دیگر جهات فایق می شود و سازمان ساختار خود را در یکی از پنج مورد پیکربندی زیر تشکیل می دهد.

طراحی پیکربندی و ساختارهای ساده؛ خلاصه فصل های 7 و 8 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز

  • راس هرم راهبردی سازمان را در جهت تمرکز می کشاند تا از این راه بر تصمیم گیری ها نظارت کند. وقتی به این هدف می رسد که برای هماهنگی از سرپرستی مستقیم استفاده کرده باشد. پیکربندی بوجود آمده را پیکربندی ساده می نامیم.
  • ستاد تخصصی سازمان را بسوی استاندارد کردن فرآیند های کار می کشاند. این کار سازمان را به سمت عدم تمرکز افقی سوق می دهد. به این ترتیب سازمان در قالب دیوان سالاری ماشینی شکل می گیرد.
  • کارکنان هسته عملیاتی تلاش می کنند از نفوذ مدیران سازمان بکاهند یعنی عدم تمرکز افقی را بسط می دهند و اگر پیروز شوند استقلال نسبی بدست می آورند. بدین ترتیب متصدیان سازمان را به سمت حرفه گرایی ترغیب می کنند یعنی برای افزایش مهارت های خود به آموزش بیرون سازمان روی می آورند. در نهایت سازمان را در قالب دیوان سالاری حرفه ای شکل می دهند.
  • مدیران خط میانی به دنبال استقلال هستند. آن ها قدرت را از راس هرم راهبردی به پایین می کشند و هسته عملیاتی را به بالا می رانند تا بتوانند قدرت را در واحدهای خود قرار دهند. در واقع به دنبال برتری عدم تمرکز عمودی هستند. در نتیجه منجر به تجزیه سازمان می شوند. یعنی آن را به واحدهای مبتنی بر بازاری که بر تصمیمهای خود نظارت دارد تقسیم و هماهنگی را نیز تنها از راه استاندارد کردن بازده فراهم می کنند. در نهایت به بروز ساختار بخشی کمک می کنند.
  • وقتی ساختار سازمانی به شکل مجموعه های کار در آمده و قدرت به گونه ای گزینشی در آن ها پراکنده شده کارکنان ستاد پشتیبانی نفوذ بسیاری در سازمان می توانند داشته باشند. این مجموعه ها هماهنگی درونی و میان خود را از راه سازگاری رویاروی فرآهم می کنند. تا جایی که موقعیت ها به این کشش نیرو می دهد و این اشتراک مساعی را فرآهم می کند سازمان پیکربندی ادهوکراسی را انتخاب می کند.

ساختار ساده

مکانیزم اصلی هماهنگی: سرپرستی مستقیم

بخش اصلی سازمان: راس هرم راهبردی

عامل های اصلی طراحی: تمرکز، ساختار زنده

عامل های موقعیتی: جوانی، کوچکی، دارا بودن نظام فنی ساده و محیط پویا، رقابت آمیز بودن، نیاز شدید مدیران بلند پایه به قدرت و سنت گرایی

طراحی پیکربندی و ساختارهای ساده؛ خلاصه فصل های 7 و 8 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز 

توصیف ساختار بنیادین

  • تکامل یافته نیست
  • کم بهره از ستاد تخصصی
  • شمار کارکنان ستاد پشتیبانی کم
  • روشن نبودن تقسیم کار
  • عدم گوناگونی واحد ها
  • سلسله مراتب کوتاه
  • ابزار برقراری رابطه ضعیف
  • ساختاری زنده
  • متشکل از یک رئیس و یک هسته عملیاتی
  • هماهنگی افراد از طریق رئیس کل
  • انعطاف در گردش کار
  • شغل های هسته عملیاتی غیر تخصصی و تعویض نشدنی
  • تعیین راهبردها در پی فرصت طلبی ها از سوی رئیس کل و نا روشن
  • حل و فصل اختلاف ها به شیوه کارفرمایی
  • گردش اطلاعات بالا و آگاهی رئیس کل از اتفاقات
  • محیط یکدست، ساده و پویا
  • نظام فنی غیر پیشرفته و بی سامان
  • ارتباط های غیر رسمی آسان

شرایط ساختار ساده

سازمان ها در سال های تخستین تاسیس خود ساختار ساده را انتخاب می کنند. با این حال سازمان های کوچک بسیاری پس از گذراندن این دوره همچنان در مرحله ساختار ساده باقی می مانند.

 ساختار ساختگی: گونه ای از ساختار ساده، سازمان در وضعیت بحران است و آن هنگامی است که رقابت بیش از اندازه، سازمان را ناگزیر به تمرکز می کند. در این حالت محیط کار ناخوشایند می شود بنابراین تاکید بر رهبری بسیار زیاد است.

نیاز شخصی به قدرت سازمان خودکامه را بوجود می آورد. وقتی که رئیس کل قدرت را در انحصار خود در می آورد و از سازماندهی رفتار دوری می کند و در واقع ساختاری بر پایه خود طراحی می کند.

این امر در ساختارهای فره مند دیده می شود. در این سازمان ها رهبر خود به فرآهم کردن قدرت مشغول نیست بلکه پیروان او چنین قدرتی را به او می دهند.

جامعه هایی که کمتر صنعتی شده اند گرایش بیشتری دارند که سازمان های خود را به دست رهبران توانمند بدهند شاید به این دلیل که نیروی کار تحصیل کرده برای شغل های ستادی دیوان سالاری خود ندارند.

اداره سازمان به دست مالکان آن گرایش به دیوان سالاری را کاهش می دهد. نمونه کلاسیک این سازمان ها بنگاه های کارفرمایی است.

پاره ای مسائل مربوط به ساختار ساده

برتری تمرکز در ساختار ساده در این است که تصمیم های راهبردی بر پایه آگاهی هایی که رییس کل درباره هسته عملیاتی دارد گرفته می شود و چون در تمرکز تنها یک فرد تصمیم می گیرد انعطاف پذیری و تطبییق در واکنش های راهبردی امکانپذیر است. اما تمرکز همچنین می تواند میان مسائل عملیاتی و راهبردی ابهاماتی ایجاد کند.

ساختار ساده از مخاطره آمیز پیکربندی ها است زیرا به سلامت و گرایش های یک نفر وابسته است. این ساختار بدلیل این که از دیوان سالاری ضعیفی برخوردار است در مواجهه با محیط های پیچیده کارایی چندانی ندارد. وقتی که ضرورت دگرگونی ساختار پدید می آید رییس کل معمولا مقاومت می کند.

یکی از مزیت های ساختار ساده روشن بودن هدف های آن است. از طرف دیگر این ساختار پدرسالارانه و خودکامه تلقی می شود و به توریغ نامتناسب قدرت متهم است.

توزیع قدرت میان بخش ها و سازمان مرکزی در ساختار بخشی


توزیع قدرت میان بخش ها و سازمان مرکزی در ساختار بخشی

در ساختار بخشی با توجه به اینکه استاندارد کردن بازده، مکانیزم اصلی هماهنگی آن به شمار می رود و همچنین از نظام نظارت عملکرد بعنوان قاعده ی اصلی طراحی استفاده می شود، سازمان مرکزی به بخش ها اجازه می دهد در تصمیم گیری های خود مستقل باشند و سپس خود بر نتایج این تصمیمات نظارت می کند. یکی از مکانیزم های به تعادل رسیدن سازمان در ساختار بخشی کنترل های مدیریتی از جمله کنترل استراتژیک و کنترل مالی می باشد. کنترلهای سازمانی با این هدف که چه فعالیتها و رفتاری سبب افزایش قدرت رقابتی شرکت است، سبب به وجود آمدن بینش صحیح در کارکنان می شود.

کنترل استراتژیک بوسیله مدیران شرکتها به منظور ارزیابی عملکرد مدیران و بخشهای آنها استفاده می شود. کنترلهای استراتژیک بیشتر برقضاوت ذهنی تاکید دارد و درعین حال ممکن است از بینش در ارزیابی نیز استفاده کند. کنترل مالی به صورت جزئی مقیاسهای عینی را برای ارزیابی بازده واحدهای مالی- تجاری و عملکرد مدیران واحدها، به مدیران سطوح عالی ارائه می دهد.

در ساختار بخشی به هر بخش قدرت لازم برای اداره ی امور خود داده می شود. این بخشها بر عملیات نظارت می کنند و راهبرد هایی برای بازار خود تعیین میکنند. بدین سان برای سازمان مرکزی قدرت های زیر باقی می ماند:

  1. تصمیم گیری درباره ی راهبرد کلی سازمان : بخشها راهبرد فرآورده و بازار معینی را معلوم میکنند و سازمان مرکزی درباره این راهبردها  تصمیم گیری میکند. سازمان مرکزی با بر پایی ، تعطیلی، فروش و گردآوری درآمد بخشهای خود در ترکیب فرآورده ها و بازارهای خود دگرگونی پدید می آورد و در حقیقت وظیفه های راهبردی را انجام می دهد.
  2. تخصیص منابع مالی : بخشها از منابع مالی مشترک بهره میگیرند. مسئولیت برجسته و نمایان سازمان مرکزی اداره ی همین منابع مالی است. پول موجود را بر پایه نیاز  بخشها میان آنها تقسیم می کند. قدرت سازمان مرکزی در تخصیص منابع ، واگذاری پروژه های سرمایه ای را به بخشها نیز در بر میگیرد.
  3. طراحی نظام نظارت عملکرد : مدیران سازمان مرکزی درباره ی معیارهای عملکرد و دوره های گزارشگیری تصمیم می گیرند. برای برنامه ها و بودجه ها دستورهای کار پدید می آورند و برای بازگشت پیامدهای عملکرد به سازمان مرکزی، نظام اطلاعات مدیریت را طراحی میکنند. آنگاه با تعیین هدفهای روشن برای هریک از دوره های گزارش، این نظام را به کار می گیرند و می توانند هدف دوره ها را با همکاری مدیران بخشها باز نمایند. سپس نظام اطلاعات مدیریت را بازنگری می کنند. مدیریت اداره  مرکزی باید نخست روشن کند که آیا مشکل در حوزه ی نظارت بخش است یا بیرون از نظارت واحد است. اگر مشکل خارج از نظارت بخش باشد، مانند مشکل فروپاشی اقتصادی، پیدا شدن رقیب تازه یا همانند آنها ، ادره ی مرکزی می تواند یکی از دو قدرت نخست خود یعنی مدیریت راهبردی یا تخصیص منابع مالی را به کار گیرد . اما اگر مشکل در قلمرو نظارت واحد باشد، چهارمین قدرت سازمان مرکزی پدیدار می شود.
  4. تعیین و جابجایی مدیران: این قدرت یکی از قدرت های چشمگیر ساختار بخشی است. مدیران سازمان مرکزی در این ساختار نمی توانند در امور عملیاتی بخشها در آیند، از اینرو تنها راهی که می ماند گماردن و جابجایی گردانندگان بخشهاست. بدین سان، کامیابی ساختار بخشی تا  اندازه­ی بسیار به چهارمین قدرت اداره مرکزی بستگی دارد، یعنی به گزینش مدیرانی مناسب که ضمن حرکت در راستای هدفهای کل سازمان، توانایی اداره اثربخش عملیات نیمه مستقل را داشته باشد. برخی اوقات نظام نظارت عملکرد نمی تواند به درستی روشن کند که ریشه مشکل در وضعیتهای ناسازگار است یا ناشایستگی مدیریت. همینطور گاهاً نظام نظارت عملکرد نمی تواند دشواریها را به هنگام نشان دهد. مدیریت بخش نیز می تواند نظام اطلاعات مدیریت را به بیراهه بکشاند. از این رو اداره مرکزی برای نظارت بر رفتار بخشها علاوه بر نظام اطلاعات مدیریت،  بر رفتار بخشها نیز نظارت می کند.
  5. نظارت بر رفتار بخشها:  در اینجا هماهنگی تا اندازه ای به صورت سرپرست مستقیم به عنوان کامل کننده استاندارد کردن بازده انجام می شود. مدیران اداره مرکزی که گاهاً با نام "مدیران گروه" مسئولیت چند بخش را به عهده دارند، از بخشها بازدید می کنند و با آنها در تماس هستند تا با شناخت کافی آنها بتوانند دشواریها را پیش بینی کنند. این شناخت همچنین مدیران بخش را توانا می کند تا درخواستهای افزایش هزینه های سرمایه ای بخشها را بهتر ارزشیابی کنند و در هنگام جابجایی مدیران نیز با آگاهی کامل عمل کنند. اما باید توجه داشت که سرپرستی مستقیم بیش از اندازه، با هدف اصلی ساختار بخشی، یعنی تامین استقلال واحدها در خط میانی ناسازگار است. مدیران اداره مرکزی ممکن است در پاره ای از اوقات دشواریهای بخشها را نادیده گیرند یا آنچنان به این دشواریها نزدیک شوند که دچار وسوه مداخله گردند. بر این اساس می بایست تعادل مناسبی در این راستا برقرار شود.
  6. فراهم آوردن خدمات پشتیبانی برای همه بخشها: جایگاه سازمانی این گونه خدمات پشتیبانی، یعنی تمرکز آنها در اداره مرکزی یا پراکندگی آنها در بخشها، یکی از مسائل برجسته طراحی در ساختار بخشی است. خدماتی که هر بخش به آنها نیازمند است، نمونه وار پژوهش بازاریابی، خدماتی که باید به آسانی در دسترس بخش باشد.
  • به عنوان جمع بندی می توان گفت، از سویی با استقلال بخشیدن به مدیران بخشها در تصمیم گیری های مرتبط با بخش خود بوسیله اهرمهای خلاقیت و از سوی دیگر استفاده مناسب مدیران اداره مرکزی از اهرمهای کنترلی و تصمیم گیری های راهبردی می توان تعادل مناسبی در  ساختار توزیع قدرت سازمانها ایجاد کرد.  این تعادل، نوعی تعادلی دینامیکی می باشد. به این صورت که اداره مرکزی از طریق بکارگیری اهرمهای کنترلی ارزیابی عملکرد و اهرمهای کنترلی مالی اجازه می دهد که بخشها تا جایی که در راستای اهداف راهبردی سازمان حرکت می کنند و از مرزهای استراتژیک سازمان فراتر نمی روند، آزادی عمل کامل داشته باشند. این تعادل دینامیکی در ساختار بخشی به عنوان یک مزیت رقابتی به خوبی می تواند به بقای سازمانها در محیط رقابتی و پر تغییر کنونی کمک کند.

ساختاربخشي

ساختار بخشی از موجودیت های نه چندان بهم پیوسته ای تشکیل شده است که در خط میانی قرار دارند. این واحدها عموما “بخش” و سازمان مرکزی آن ها نیز “اداره مرکزی” نامیده می شود. در این ساختار قدرت از بالا به پایین سلسله مراتب جریان دارد. این ساختار در صنایع بخش خصوصی کاربرد گسترده ای دارد. تفاوت آشکار این ساختار نسبت به سایر ساختارها این است که ساختار کاملی نیست که راس هرم راهبردی را تا هسته عملیاتی در بر بگیرد بلکه ساختاری است که بر ساختارهای دیگر سربار شده است به این معنی که هر یک از بخش ها ساختار ویژه خود را دارند.

در ساختار بخشی واحدهای خط میانی بر اساس بازار گروه بندی می شود. بخش ها بر بنیان بازارهای خود پدید می آید و آنگاه اختیار لازم به هر یک از بخش ها داده می شود تا بتواند بر بازار خود نظارت کند. بخش ها تا اندازه ای نمیه مستقل کار می کنند و نیازی به هماهنگی با دیگر واحد ها ندارند. اما عدم تمرکز در آن سخت محدود است و بضرورت از واگذاری اختیار چند مدیر اداره مرکزی به چند مدیر بخش در نمی گذرد. نقش اداره مرکزی در اداره سازمان به این صورت پررنگ می شود که به بخش ها امکان می دهد تا در تصمیم گیری های خود استقلالی تا اندازه ای کامل داشته باشد و آنگاه بر پی آمدهای این تصمیم ها نظارت می کند. این نظارت به زبان کمی عبارت است از میزان سود، رشد فروش و برگشت سرمایه. از این رو در ساختار بخشی استاندارد کردن بازده مکانیزم برجسته هماهنگی آن و نظام نظارت عملکرد قاعده برجسته طراحی آن است.

با توجه به آن چه که گفته شد سه اصل اساسی در تشکیل سازمان بخشی موثر است:

  • واحدهای مبتنی بر بازار در راس خط میانی
  • عدم تمرکز عمودی و همراستای واحدها
  • پافشاری بر استاندارد کردن بازده این واحدها

در ادامه به شرایط ساختار بخشی اشاره می کنیم:

  • گوناگونی بازار:ساختاری که با بازاری یگانه و یکپارچه روبرو است نمی تواند به بخش هایی مستقل تقسیم شود. برخی از پژوهش ها نشان می دهد که بخشی کردن ساختار به گوناگونی بیشتر می انجامد. در واقع این رابطه دو طرفه است. گرچه گوناگونی مشتری یا منطقه های جغرافیایی تاثیر بسیاری بر بخشی شدن ساختار دارد ولی بخشی کردن ساختار تنها بر پایه این موارد کامل نمی شود مگر آن که فرآورده ها یا خدمات نیز گونه گون باشند. در غیر این صورت ساختار به صورت آمیخته ای از ساختار بخشی و دیوانسالاری ماشینی سوق پیدا می کند که به آن دیوانسالاری مکرر می گوییم. در این ساختار بخش های منطقه ای مشخصی را تشکیل می دهیم و پاره ای از وظیفه های حیاتی را در اداره مرکزی متمرکز می کنیم.
  • نظام فنی:بخشی کردن سازمان تنها زمانی شدنی است که بتوان نظام فنی را بگونه ای کارساز در هر بخش جداگانه برپا کرد. با این که جدایی نظام فنی به صورت طبیعی و قطه نظر از صرفه اقتصادی آن انجام می شود میان صرفه اقتصادی و بخشی کردن ساختار پیوندی هر چند نامستقیم دیده می شود.
  • محیط:ساختار بخشی در محیط هایی کارایی دارد که نه چندان پیچیده باشد و نه چندان پویا؛ یعنی همان محیطی که خواسته دیوانسالاری ماشینی است. به این ترتیب می توان گفت که سازمان بخشی گونه ای دیوانسالاری ماشینی است که در محیط های ساده و ایستا فعالیت دارد و خطوط فرآورده یا خدمات خود را در بعد افقی گوناگون کرده است. اگر سازمان بخواهد ساختار واحدهایی را که در محیط های پیچیده و پویا فعالیت دارند بخشی کند یعنی در هر کجا که نتوان بازده را از راه نظارت های عملکرد اندازه گیری کرد ساختار دو رگه بگونه ای طبیعی بوجود می آید.
  • پیشینگی و اندازه:گرچه اندازه بزرگ به تنهایی سبب بخشی کردن ساختار نمی شود ولی اندک اندک که سازمان بزرگ می شود برای پراکندگی و سپس بخشی شدن آماده می شود. برخی از شرکت ها آنقدر بزرگ شده اند که ساختار بخشی ساده برای آن ها کفایت نمی کند. این شرکت ها از ساختار بخشی چند گانه استفاده می کنند.
  • قدرت:گرایش مدیر جاه طلب خط میانی برای استقلال بیشتر حتی در سازمان وظیفه ای سبب بخشی شدن ساختار در رده آن مدیر می شود. ساختار وظیفه ای برای مدیران بلند پایه سازمان نیز اثر بخش ترین ساختار برای افزایش قدرت کلی سازمان است زیرا در این ساختار می توان با کوششی اندک و آسیب هایی ناچیز بخش های تازه ای به سازمان افزود به این ترتیب رییسان کل شرکت ها به دنبال برپا کردن امپراتوری های بزرگ با یکدیگر رقابت می کنند.

در ادامه برخی از ویژگی های ساختار بخشی را به اختصار مرور می کنیم:

  • دراین ساختارواحدهایی درخط میانی به نام ”بخش“وجود دارد.
  • قدرت ازبالا به سوی پایین سلسله مراتب جریان دارد.
  • هریک ازبخش ها ،ساختارویژه خودرا دارد وبراساس بازارهای خود بوجود می آیند.
  • اختیارلازم به هریک ازبخش ها داده می شودتا بتواندبربازارخود نظارت کنند.
  • استقلال بخش ها ازاداره مرکزی وجود دارد.
  • خط میانی پاره اصلی سازمان می باشد.
  • بخش ها به عنوان دیوان سالاری ماشینی شناخته می شوند.
  • محیط این ساختار همان محیط دلپسند دیوان سالاری ماشینی است.
  • این ساختارجمود رهبری را که در دیوان سالاری ماشینی وجود داشت ازبین می برد.
  • درمیان همه ی پیکربندی ها میدان عمل محدود تری دارد.

درسازمان هایی که ساختارآنها مبتنی بربخش می باشد،قدرت دردست مدیران خط میانی است.این ساختارچیزی نیست جزء مجموعه ای ازواحدهای مستقل که ساختارهریک ،ازنوعی دیوان سالاری ماشینی برخورداراست وفعالیت همه آنهارا دفاترمرکزی هماهنگ می کنند.

ادهوكراسي

ادهوكراسي

در طراحي ادهوكراسي از ساختاري منعطف و پويا استفاده مي شود. در اين سازمان ضوابط و مقررات در حدي بسيار محدود بكار گرفته مي شوند و در آن براي انجام وظايف كلي از واحدهاي كوچكي استفاده مي گردد كه در فضایی مردمي و دوستانه بطور خودگردان فعاليت مي كنند . اين واحدها برحسب ضرورت بصورت گروههاي كاري كوچك تشكيل شده و براي مأموريت هاي ويژه اعزام مي گردند.

از خصوصيات طراحي ادهوکراسی این است كه در آن همكاري گروهي در حل مسائل و انجام كارها تقويت مي شود و اختيارات به كسي تفويض مي گردد كه براي انجام يك كار ويژه در شرايط بهتري قرار دارد. در اين نوع طراحي بر اين اصل تأكيد مي شود كه فقط هنگامي مي توان از حداكثر توان افراد استفاده كرد كه شرايط ضروري براي بروز ابتكارات و ابداعات و برانگيخته شدن حس مسئوليت پذيري و همكاري آنان فراهم آيد .

در اين سازمان روابط كاري نزديكتري ميان كاركنان برقرار مي شود و به همين دليل تمايز ميان نيروهاي صفي و ستادي تا حد زيادي از بین مي رود. اين سازمان ها ساختاري افقي دارند و بصورت كاملاً غير متمركز اداره مي شوند و از تيم هاي كاري و گروههاي ضربت استفاده مي كنند . در اين سازمان ها متخصصان و نيروهاي ماهر در قالب گروههايي با تخصص متنوع همكاري مي كنند . اين ويژگي ها براي موفقيت در محيط هايي پيچيده كه به تداوم نوآوريي متکی هستند مناسب است. همچنين در اين گونه سازمان ها بر سلسله مراتب تأكيد نمي شود .

در توصیف ساختار ادهوکراسی می توان به موارد زیر به صورت برجسته اشاره کرد:

  • قوانین و مقررات رسمی به شدت سایر ساختارها نیست.
  • در کنار ارتباطات عمودی می توان در این ساختار ارتباطات افقی را یافت.
  • سلسله مراتب عمودی وجود ندارد.
  • واحد ها جنبه دایمی و ثابت ندارند.
  • از شیوه های استاندارد شده دقیق و یکنواخت خبری نیست.
  • عدم تمرکز، انعطاف پذیری
  • همکاری گروهی در حل مسایل و انجام کارها تقویت می گردد.
  • عدم نیاز به سرپرستی ، زیرا رفتار مورد انتظار مدیر از کارکنانش در وجود آنها نهادینه شده است.

این ساختار یک مدل ارگانیک(زنده) ،موقتی،حساس وپیوسته تغییر می کند . سطوح مدیریت در آن اندک است. ادهوکراسی عالی ترین وسیله برای واکنش نسبت به تغیرات، تسهیل در نوع آوری وهماهنگی بین متخصصان گوناگون هستند ولی تعارضات درونی ایجاد می کنند ونسبت به بوروکراسی ها ازکارآیی کمتری برخوردارند. از نمونه های این ساختار می توان به ساختارهای ماتریسی و تئوری  zاشاره کرد.

 طراحی پیکربندی و ساختارهای ساده؛ خلاصه فصل های 7 و 8 کتاب سازماندهی پنج الگوی کارساز

ويژگي هاي يك ادهوكراسي

1)     ساختار بسيار پويا؛

2)     رفتار رسمي اندك؛

3)     تخصصي شدن شغل ها بر اساس آموزشهاي رسمي؛

4)     گرايش به گروه بندي متخصصين در واحدهاي وظيفه اي تا بتوان آنها را در تيم هاي پروژه اي كوچك و بر اساس بازار به كار گرفت؛

5)     تكيه به ابزارهاي ارتباطي براي تشويق تنظيمات دوطرفه درون و بين گروه ها؛

6)      استاندارد گذاري پايين براي رويه هاي سازماني؛

7)     عدم معين بودن شغل؛

8)     تمركز زدايي انتخابي؛

9)     سازمان كار بر اساس تيم هاي تخصصي است؛

10)  هزينه بالاي ارتباطات (كه البته در دنياي فناوري اطلاعات به شدت كاهش يافته است)؛

11)  فرهنگ سازمان بر اساس كارهاي غير بوروكراتيك؛

12)  عدم تمركز در اختيارات؛

13)  مسئوليت‌بخشي اقتضائي؛

14)  قوانين و ضوابط محدود.

تمام اعضاي يك سازمان مختار هستند كه در هر حوزه اي از سازمان كه مي خواهند قرار بگيرند و در تعامل با ديگر اعضا تصميم گرفته و اقداماتي را انجام دهند كه آينده سازمان را تحت تاثير قرار مي دهد. هيچ سلسله مراتبي وجود ندارد. تيم ها بايد به اندازه اي بزرگ باشند كه نماينده تمام قسمت هاي بوروكراتيك باشند و در عين حال به اندازه اي كوچك باشند كه كارشان را بطور كارا انجام دهند.

شركت‌هاي بزرگ، بوسيله ايجاد ادهوكراسي‌ها مي‌توانند خلاقيت و نوآوري را ترغيب كرده و زمان بهبود محصول را كاهش دهند و كاركنان توفيق‌طلب (كه ممكن است كار را ترك كرده و براي شركت‌هاي ديگر كار كنند يا خود اقدام به تأسيس يك شركت كوچك كنند) را حفظ كنند. معمولا سازمان ها در اجراي استراتژي‌هاي با ريسك بالا، مواقع تغييرات مهم و اساسي (اجراي راهبرد)، تنوع يا جايي كه فناوري غير تكراري و محيط پيچيده و پويا است، همچنين در مرحله شكل‌گيري سازمان، از ساختارهاي ادهوكراتيك استفاده مي‌كنند.

ادهوكراسي‌ها عالي‌ترين وسيله ساختاري و سازماني براي واكنش نسبت به تغييرات، تسهيل در نوآوري، ايجاد هماهنگي بين متخصصان گوناگون هستند، ولي تعارضات دروني ايجاد مي كنند و نسبت به بوروكراسي ها از كارآيي كمتري برخوردارند. علي‌رغم توجه خاص به ادهوكراسي ها در سالهاي اخير، اين ساختار همچنان به عنوان ساختار غير معمول باقي مانده است. ادهوكراسي در تعداد اندكي از صنايع، به عنوان يك شكل ساختاري متداول است. وقتي هم مورد استفاده قرار مي گيرد، به عنوان طرح ساختاري جانبي در كنار بوروكراسي بكار مي رود. ادهوكراسي قدرتمندترين ابزار براي ايجاد تحول موثر محسوب مي‌شود.

فراسوی پنجگانه

برای ساختن الگوهای ساختاری در واقعیت باید از نظریه های دیگران بهره برد. گزینش ساختارها از نظریه های دیگران بر پایه دو معیار است:

  • توانمند بودن نظریه: یعنی تا چه حد می تواند نمایانگر واقعیت باشد
  • آسانی دریافتن آن

سودمندترین نظره ها آنهائیست که به زبان ساده بیان شوند و در همان حال کاربردی اثربخش داشته باشند.

پیکربندی ها نمایانگر نیروی پنجگانه ای هستند که سازمان را به پنج سوی گوناگون می کشانند. کششی که در راس هرم راهبردی است سازمان را به سوی ساختار ساده می کشاند. کششی که در ستاد تخصصی وجود دارد سازمان را به سوی دیوانسالاری ماشینی می برد. نیرویی که از جانب متصدیان حرفه ای اعمال می شود سازمان را در جهت دیوانسالاری حرفه ای سوق می دهد. نیروی مربوط به مدیران میانی باعث تمایل سازمان به ساختار بخشی می شود و در نهایت نیروی اعمال شده از سوی کارکنان پشتیبانی ساختار ادهوکراسی را غالب می کند.

سازمان در جستجوی هماهنگی در ساختار خود بیشتر به سوی یکی از پیکربندی ها کشیده می شود. ممکن است سازمان کشش های گوناگونی را به سوی شماری از پیکربندی ها تجربه کند اما بیشتر به سوی یکی از آن ها گرایش می یابد.

نظام پیکربندی چونی و چرایی تحول سازمان ها را از یک ساختار به ساختار دیگر مشخص می کنند. دو الگوی برجسته در این تحول ها نمایان است و هر دو به مرحله های توسعه ساختار سازمان پیوند دارد. نخستین الگو در سازمان هایی روایی دارد که کار خود را در محیط های ساده آغاز می کنند. دومین الگوی تحول در سازمان هایی مشاهده می شود که در محیط های پیچیده زاده می شوند. تحولاتی که این سازمان ها با آن ها روبرو می شوند در واقع پاسخی است که در موقعیت های تازه از خود بروز می دهند.

به عنوان یک پیکربندی ششم می توان پیکربندی ماموریت های ویژه را نام برد که مکانیزم های هماهنگی خاص خود را دارد که جامعه پذیری و یا استاندارد کردن هنجارها نام دارد. قاعده اصلی طراحی آن ارشاد و بخش اصلی سازمان آن نیز ایدئولوژی است.

نظام طراحي شغل( در ديوانسالاري ماشيني و حرفه اي)

هسته عملیاتی در ساختار دیوانسالاری ماشینی گردش کار عقلایی دارد. انجام شغلها به مهارتهای تخصصی چندانی نیاز ندارد و وظیفه های عملیاتی آن ساده و تکراری است. ستاد تخصصی به طراحی استانداردهای فرآیندهای کار می پردازد و مدیران صف آنها را به اجرا در می آورند. مسئولیتها، صلاحیتها، گذرگاههای ارتباطی و مقررات کار در این ساختار استاندارد شده است و سلسله مراتب اختیارات نیز به طور مشخص تعریف شده است. این ساختار به توصیف مارکس وبر در نظریه بروکراسی نزدیک است.

هسته عملیاتی در ساختار دیوانسالاری حرفه ای از طرفی ایستاست و به رفتار استاندارد شده می انجامد ولی از طرف دیگر پیچیده است و باید تحت نظارت مستقیم متصدیان باشد.در این ساختار هر فرد به صورت حرفه ای مسئول انجام شغلی است که نیازمند تخصص بسیار است. بر این اساس می بایست از طریق استاندارد کردن مهارتها امکان استاندارد کردن و نا متمرکز بودن همزمان فراهم باشد. استاندارد‌های دیوان سالاری حرفه‌ای اغلب از بیرون ساختار آن سر چشمه میگیرند. این استاندارد‌ها در انجمن‌ها و کانون‌های مستقلی که حرفه‌ای‌های سازمان‌های گوناگون در آن عضویت دارند شکل می‌گیرد.

با توجه به توضیحات فوق، نظامهای طراحی شغل در هسته عملیاتی هر یک از دو ساختار ویژگیهای زیر را دارد.

تخصصی کردن افقی: در دیوانسالاری ماشینی هر فرد مسئولیت انجام کاری را بر عهده می گیرد، در طی زمان آن را بارها تکرار می کند و در آن مهارت ویژه ای را به دست می آورد. در دیوانسالاری حرفه ای نیز انجام هرکار مهارت ویژه ای را می طلبد. براین اساس در هر دو ساختار، شغل در راستای افقی تخصصی می شود.

 تخصصی کردن عمودی:  در دیوانسالاری ماشینی می توان مسئولیت نظارت بر کار را به عهده خود فرد سپرد و شغل او را از جنبه ی عمودی نیز تخصصی کرد. اما در ساختار دیوانسالاری حرفه ای،  متخصصانی آموزش دیده و ارشاد شده که دارای مهارتهای پیچیده ای هستند برای هسته عملیاتی استخدام می شوند و اختیار نظارت بر کار را نیز به خود آنان وا می گذارند. در واقع می توان گفت که در راستای عمودی کمتر تخصصی می شوند و کار در راستای عمودی گسترش یافته است.

ساماندهی رفتار: در دیوانسالاری ماشینی چون اغلب رفتارها تکرارشدنی و قابل پیش بینی هستند از راه تبیین ویژگیهای شغل، گردش کار و مقررات، ساماندهی می شوند. ولی در دیوانسالاری حرفه ای چون عمده ی کارها غیر قابل پیش بینی هستند و هر بار ممکن است کار جدیدی انجام شود ساماندهی رفتار محدودتر است و قابلیت ساماندهی رفتار کمتر می شود.

آموزش: در ساختار دیوانسالاری ماشینی افراد به مهارت و آموزشی اندک نیاز دارد که اغلب بیش از چندساعت به درازا نمی کشد و به ندرت از چندهفته در می گذرد و به گونه معمول هم در درون سازمان تامین می گردد. بر این اساس آموزش قاعده ی برجسته ای در طراحی شغل نمی باشد، زیرا مشاغل در این سازمان ها در طی سالیان متمادی به وظایفی ساده تبدیل شده اند که انجام آن ها نیاز به آموزش مفصلی ندارد. اما در سازمان هایی که دیوانسالاری حرفه ای در آن ها وجود دارد، چون مشاغل پیچیده و تخصصی هستند و هر فرد برای انجام شغل خود باید مهارت های خاصی را کسب کند آموزش نقش برجسته ای در طراحی شغل ایفا می کند. آموزش نخستین، به گونه معمول در دانشگاه یا موسسه های ویژه و در طی سالیان دراز ارائه می شود. در این موسسه ها دانشها و آگاهیهای مورد نیاز حرفه به گونه ای رسمی و برنامه ریزی شده به داوطلب منتقل می شود. این مرحله اگرچه برجسته ترین مرحله هاست ولی در بسیاری جاها نخستین گام به شمار می آید و معمولا آموزشهای درازمدت ضمن خدمت مانند دوره های دستیاری در پزشکی و کارآموزی در حسابداری را در پی دارد. کاربرد دانش رسمی و کامل کردن مهارتها در آموزشهای ضمن خدمت زیر نظر عضوهای هرحرفه انجام می شود.

ارشاد: در ساختار دیوانسالاری ماشینی افراد به ارشاد چندانی نیاز ندارند ولی در ساختار دیوانسالاری حرفه ای فرایند ارشاد که در آموزشهای رسمی آغاز شده است در ضمن خدمت کامل می شود. در پایان این دوره انجمن حرفه ای مربوط، به گونه معمول کاراموز را می آزماید تا اطمینان یابد که دانشها، مهارتها و هنجارهای لازم را برای ورود به حرفه به دست آورده است. در برخی سازمان های دیوانسالاری حرفه ای که افراد دارای موقعیت های حساسی مثل پاسداری از ایدئولوژی سازمان هستند، ارشاد نقش پر رنگ تری ایفا می کند.

خلاصه كتاب مينزبرگ فصل 9و10

دیوان سالاری ماشینی( دوره دكتري كلاس مباني اقتصادي و اجتماعي مديريت)

اگر بخواهیم ویژگی های ساختار دیوان سالاری ماشینی به طور خلاصه مرور کنیم باید به موارد زیر اشاره کنیم:

  • اختیارات سازمانی به صورت متمرکز پیاده شده است.
  • در تمام مراتب سازمان ارتباطات رسمی برقرار است.
  • مسئولیت ها ومقررات در این ساختار به صورت استاندارد شده درآمده است.
  • سلسله مراتب اختیار به روشنی مشخص می باشد.
  • گروه بندی ها بر اساس وظایف انجام گرفته است.
  • گستردگی زیادی در هسته ی عملیاتی وجود دارد.
  • تصمیم گیری تا اندازه ای متمرکز است.
  • گردش کار به صورت عقلایی انجام می دهد.
  • وظایف عملیاتی ساده ، تکراری ، یکنواخت و استاندارد شده است.
  • ستاد تخصصی رکن اصلی ساختار را تشکیل می دهد.
  • سازمان دارای ساختاری است که از روی تدبیر و آگاهانه تنظیم شده است.

در ساختار دیوان سالاری ماشینی برای ایجاد هماهنگی به استاندارد سازی فرآیند های عملیاتی روی می آوریم. از این روی ستاد تخصصی(که جایگاه تحلیلگران استانداردگراست) به اهمیت و قدرت بیشتری دست پیدا می کند. در واقع در این ساختار دستورات از بالا به پایین اعمال می شود و اطلاعات از پایین به بالا منتقل می شود و در آن آشکارا مطابق معیارعای کلاسیک مدیریت رفتار می شود. با توجه به این نکات اختلاف ها در دیوان سالاری ماشینی هیچگاه حل نمی شود بلکه تنها از آن ها صرف نظر می شود. روی اختلاف ها سرپوش گذاشته می شود تا به انجام کارها رسیدگی شود.

دو ویژگی برای نظام راهبردی در ساختار دیوان سالاری ماشینی می توان برشمرد:

  1. نظام راهبردی باید از هر جهت منطقی باشد.
  2. دو قسمت تدوین راهبرد و اجرای آن کاملا از هم جدا باشند. 

اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که بسیاری از تئوریسین ها ساختار دیوان سالاری ماشینی را فرزند انقلاب صنعتی می دانند. هرگاه که باید یک مجموعه وظایف ساده، تکراری و استاندارد شده را در محیط هایی ایستا به شیوه ای دقیق وپیوسته انجام دهیم دیوان سالاری ماشینی موثرترین ودرواقع تنها ساختار سازمانی مناسب به نظر می رسد.

می توانیم سازمان با ساختار دیوان سالاری ماشینی را به یک هواپیما با اجزای متعدد و پیچیدگی فرآیندها و در عین حال منظم و دقیق تشبیه کنیم با این تفاوت که در سازمان افراد انسانی فعالیت می کنند ولی هواپیما از اجزای مکانیکی تشکیل شده است. هر یک از اجزا برای مقاصد ویژه ای طراحی شده اند. این طراحی باعث می شود که هنگام تغییرات اساسی در محیط و پدید آمدن شرایط دشوار تطبیق پذیری افراد با محیط کاری سخت و نسبتا ناشدنی باشد. این مسئله در میان مدیران بلند پایه سازمان بیشتر به چشم می خورد. ساختاردیوان سالاری ماشینی پیکربندی انعطاف پذیری ندارد و درست همانند یک ماشین تنها برای یک هدف طراحی شده است. این ساختار تنها درقلمرو محدود خود کارایی دارد وبه سادگی نمی تواند خود را با محیطی دیگر(پویا و پیچیده ) سازگارکند.

دیوان سالاری حرفه ای

در سازمان هایی که مطابق با دیوان سالاری حرفه ای شکل گرفته اند کارهای عملیاتی به اصطلاح ایستا است و به رفتارهای از پیش تعیین شده و پیش بینی شده ای محدود می شود. در واقع کارهای عملیاتی استاندارد شده است. البته این کارها در چنین ساختارهایی پیچیدگی بالایی دارند. با توجه به این پیچیدگی ها سازمان ناگزیر است جهت برقراری هماهنگی میان اجزای مختلف خود از مکانیزم هایی استفاده کند که امکان استاندارد کردن و اداره نامترکز را به طور همزمان فرآهم کند.

در این ساختار فرد متخصص پیوند چندانی با همکاران خود ندارد. در عین حال با مراجعه کننده تماس نزدیکی دارد. به عنوان مثال می توان از کلاس درس و رابطه استاد با دانشجویان و مقایسه آن با رابطه استاد با همکارانش نام برد یا به تیم های عمل جراحی اشاره کرد که پزشکان در تماس زیاد با بیمارانشان هستند ولی پیوند چندانی با همکاران خود ندارند.

در ساختار دیوان سالاری حرفه ای استانداردها عموما از بیرون سازمان نشات می گیرد و با برخورداری از فرآیند لانه کبوتری ستاد تخصصی و مدیریت خط میانی گسترده ای ندارد. برای توضیح بیشتر لازم است در مورد فرآیند لانه کبوتری اندکی توضیح دهم.

فرآیند لانه کبوتری

این فرآیند در واقع نوعی مکانیزم طبقه بندی است که طی آن افراد طبقه بندی می شوند و در یکی ازخانه ها جای می گیرند. به عبارت دیگر این طبقه بندی افراد را از تصمیم گیری های لحظه ای تفکیک می کند. به این مثال ها توجه کنید:

مثال 1: در کلاس درس اگر تعداد دانشجویان کلاس 100 نفر باشد روش تدریس به صورت سخنرانی خواهد بود ولی اگر تعداد دانشجویان 20 نفر باشد از روش سمینار استفاده می شود.

مثال 2: در مراجعه بیماران جهت درمان طبقه بندی مراجعه کنندگان باعث می شود کسی که ناراحتی ناخن دارد به متخصص قلب مراجعه نکند.


دو وظیفه بنیادی برای این ساختار می توان برشمرد:

  • تحلیل : طبقه بندی نیازهای مراجعه کنندگان دربرابرموقعیت های گوناگون تا بتواند برنامه استاندارد ویژه ای به کارگیرد.
  • کاربرد واجرای برنامه

برای تاکید باید اشاره شود که انفجاراطلاعات موجب شده است که دسته ای متکامل از سازمان پدید آید که تنها از افراد متخصص وحرفه ای تشکیل شده است. این نکته باعث می شود که سازمان از نظر ماهیت کاری هسته ی عملیاتی خود را از میان متخصصان کار آزموده برمی گزیند. درچنین حالتی فعالیت های سازمان رسمی شده، کارها استاندارد می شود و سیستم تصمیم گیری غیرمتمرکز پدید می آید.


مفاهيم مهم سازماني

سازمان، یک پدیده اجتماعی بوده و از جمع عده‌ای از افراد که توانایی همکاری داشته و با ایجاد روابط گوناگون برای نیل به هدف مشترکی کوشش می‌نمایند، تشکیل می‌شود. آنچه در سازمان‌ها به صورت یکسان و مشابه وجود دارد، اصل نیاز به تقسیم کار و در نتیجه، همکاری و هماهنگی است برای وصول به هدف که در حقیقت به منظور نیازهای معینی تعیین گردیده است.[1]
 
تعریف سازمان
  سازمان، عبارت است از کوشش جمعی براساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هر یک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند.[2]
  سازمان، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ای از فعالیت‌های مختلفی است که بر محور "اختیار" و "مسئولیت" با یکدیگر پیوند داشته و توسط منابع انسانی، بر طبق "تقسیم کار و شرح وظایف" به انجام رسانده می‌شود. به‌طور کلی در این تعریف، ویژگی‌های سازمان به شرح زیر می‌باشد:
·        سازمان‌ها، سیستم‌های اجتماعی هستند. به‌ عبارت دیگر، انسان‌ها به صورت گروهی در آنها فعالیت می‌کنند.
·        سازمان‌ها، دارای فعالیت‌هایی هستند که بین آنها هماهنگی وجود دارد.
·        سازمان‌ها، هدفدار می‌باشند، بدین معنی که افراد در آنها دارای اهداف معینی هستند.
 
  براساس گفته شروود و فینفر: سازمان، الگویی از روش‌هاست که از طریق آن، تعداد زیادی از انسان‌های درگیر در وظایف گوناگون را از طریق تبیین منظم اهداف مورد توافق، با یکدیگر مرتبط می‌نماید.[3]
 
ادامه مطلب

ادامه نوشته

دانلود خلاصه كتاب

خلاصه مطالب كتاب رفتار سازماني

استيفن پي. رابينز

مترجمين: دكتر علي پارسائيان و دكتر سيد محمد اعرابي

گرد آوري: دكتر حسين ولي عيدي

دانلود


-------------


تحليل رفتار سازماني

رويكرد انتقادي

تاليف: دكتر سيد علي اكبر احمدي دانشيار دانشگاه پيام نور

دكتر مينو سلسله

تجارب یک معلم نوآور و یک معلم سنتی در مورد نحوه اداره کلاس درس و...  


تجارب یک معلم نوآور و یک معلم سنتی در مورد نحوه اداره کلاس درس و...

 

هر لحظه یک کلاس در تو متولد می شود

هر لحظه یک کلاس در تو متولد می شود

اولین باری که دیدمت به تو گفتم: "معلم شده ام."

و تو، توصیه هایی به من کردی. یادت نمی آید؟ گفته بودی:

- نگذار بچه هایت مثل پرچم های برافراشته در رژه ای نظامی باشند."

می خندی و می گویی: "توصیه بدی نیست."

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

منبع

مجله رشد معلم، شماره 4

ادامه نوشته

نقش مشاوره اي معلم


قش های مشاوره ای معلم

نقش های مشاوره ای معلم

نقش های مشاوره ای معلم
اشاره

 

برای معلم نقش های گوناگونی در نظر گرفته شده است؛ یکی از این نقش ها که در آموزش و پرورش جدید جایگاه خاصی دارد، مشاوره است. البته به نظر می رسد، آموزش و پرورش ایران به این موضوع مهم توجه چندانی ندارد. به همین خاطر سلسله مقالاتی با عنوان " معلم مشاور" با هدف اصلی " احیای نقش مشاوره ای معلم " تهیه و تدوین می شوند.

 

معلم و نقش مشاوره ای او

 

" نقش" ، نشانگر رفتار یا عملی است که در اوضاع و موقعیت های معینی از شخص سر می زند و می توان آن را پیش بینی کرد. مانند نقش پزشک در مطب یا نقش معلم در کلاس درس. صرفاً نقشی را برعهده گرفتن، به انسان اعتبار نمی دهد، بلکه کیفیت و میزان تأثیری که شخص از طریق ایفای نقش در اجتماع می گذارد، از او شخصیتی ارزشمند یا کم ارزش می سازد.

 به ادامه مطلب مراجعه نماييد

منابع

شعاری نژاد، علی اکبر( 1375). مبانی روان شناختی تربیت . تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی 

 شفیع آبادی،عبدالله(1369). فنون تربیت کودک. تهران : چهر.

مجله رشد معلم - شماره 2

ابراهیم اصلانی

ادامه نوشته

معلم ساخت گرا

اکثر معلمانی که ما با آنها برخورد داشته ایم، صرفنظر از رویکردهای که آنها در گذشته به کار  می بردند، ساختن گرایی را به عنوان روشی که افراد همیشه یاد می گیرند در نظر می گیرند.بسیاری از این معلم ها معتقد هستند که ترکیبی از برنامه های انعطاف پذیر،مدیران غیر حمایتی و نامناسب بودن تجارب آموزشی قبل از خدمت و در حال خدمت از تدریس آنها به شیوه مناسب جلوگیری می کنند.یک پیشنهاد اساسی در این زمینه توجه به نقش ساختن گرایی در روش آموزش می باشد. معلمانی که با این شیوه های آموزشی مواجهه شده است ، مشتاقانه این شیوه های ساختن گرایی را به کار بردند تا اینکه زمان زیادی از کلاسهایشان به این شیوه ها اختصاص داده شد.

به ادامه مطلب مراجعه نماييد
برگرفته ازhttp://parviz1387.blogfa.com/9201.aspx

ادامه نوشته

اسيبهاي فناوري اطلاعات در خانواده


الف ) آسیب‌اخلاقی :حدود 5/1 درصد از مجموع اطلاعات موجود در سایت‌های اینترنتی ، غیراخلاقی ، بیش از 90 درصد از آنها تجاری و مابقی آن با سایر امور علمی ، فرهنگی، ورزشی و سایر موضوعات مرتبط است . این در حالی است که 11 درصد افراد روی زمین با رفتارهای جنسی ناسالم مواجه‌اند که اصولاً ربطی به اینترنت ندارد. بنابراین آسیب‌های ناشی از اینترنت ، در مقابسه با شرایط عادی فساد اخلاقی در جامعة چندین برابر کمتراست . اما آن چه می‌تواند در اینترنت خطرناک‌تر تلقی گردد، ارتباطی است که از طریق اتاق‌های گفت و گو بین افراد مختلف برقرار می‌شود و در برخی موارد صدمات زیاد به وجود می آورد. این اتاق‌های گفت و گو که معمولاً با نام های جعلی و مجهول امکان ارتباط در آن وجود دارد، می‌تواند زمینه‌های لازم را برای ایجاد برخی از مفاسد اجتماعی به وجود آورد و تقریباً راهی هم برای جلوگیری از آن وجود ندارد. در یک اتاق گفت و گو ، مردی 60 ساله می تواند خود را 20 ساله معرفی کند و به اذیت و آزار دیگران بپردازد. به جرئت می‌توان گفت که خطر اتاق‌های گفت و گو به مراتب بیشتر از سایت‌های غیراخلاقی موجود در اینترنت است ، زیرا بی‌اطلاعی خانواده‌ها از این موضوع خطرهایی را به خانواده‌ها تحمیل می‌کند.

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

برگرفتهhttp://parviz1387.blogfa.com/post-124.aspx

ادامه نوشته

كلاس درس مبتني برمغز

مغز انسان به طور متوسط 3پوند، یا تقریباً معادل 2 درصد وزن بدن است. از سویی، مغز تقریباً20درصد از اكسیژن موجود در خون را مصرف می كند. چنین فعالیت سوخت و سازی در مغز، بیانگر آن است كه انسان انرژی زیادی را برای تفكر و یادگیری به كار می گیرد.باید گفت:كاربرد یافته های مربوط به مغز در آموزش و پرورش، نقطه عطف پیوند میان علوم و آموزش و پرورش است. برای آن كه یادگیری تحقق یابد، اطلاعات باید از طریق حواس وارد حوزه آگاهی شده و توجه را جلب كند.

اطلاعات جدید، در مدت چند لحظه كوتاه در حافظه كوتاه مدت ذخیره می شود. سپس، اطلاعات از طریق مكانیزم یا ساز و كاری كه «تثبیت» نامیده می شود، پردازش می گردد و با آنچه در حافظه وجود دارد مقایسه شده؛ و سرانجام وارد حافظه بلندمدت می شود.اطلاعات،در حافظه بلند مدت چندین سال باقی می مانند. درون داد حسی اطلاعات مربوط به جهان اطراف را از راه شنیدن،دیدن،بوییدن،لمس كردن و چشیدن دریافت می كنیم.انسان ها اطلاعات بیشمار و هزاران محرك را در ثانیه دریافت می كنند. همه اطلاعات را در یك زمان محدود نمی توانیم پردازش كنیم،چون به همه اطلاعات توجه كافی نداریم.برای مثال، هم اكنون «احساس» ناشی از پای چپ خود را در نظر بگیرید. اگر توجه كافی به آن داشته باشید، می توانید اطلاعات ارسالی به مغز را از ناحیه پای چپ احساس كنید.

 


ادامه نوشته

شیوه های جدید آموزشی در اروپا

همه ما برای آن كه دیگری سخنمان را بشنود، باور كند، بپذیرد و یا رد كرده و به بحث و گفت وگو با ما بنشیند نیازمند كلامی شیوا و روشی مناسب برای بیان احساسات، عقاید و تفكرات مان هستیم؛ شیوه و كلامی كه نه تنها ویژه ما است بلكه با احساسات، عواطف و عقاید طرف مقابل نیز همخوانی دارد، كه اگر جز این باشد، برقراری ارتباط ناممكن است.

  آموزش نیز نوعی برقراری ارتباط میان آموزگار و دانش آموز است و تا زمانی كه ارتباطی منطقی چه از جهت كلامی و چه از جهت منطقی بین آموزگار و دانش آموز برقرار نشود، فرایند آموزش و آموختن محال و غیرممكن بوده و بی تردید به شكست می انجامد..آن چه در پی می آید شیوه های جدید آموزشی به منظور برقراری ارتباط بیشتر و بهتر میان آموزگار و دانش آموز است؛ این شیوه ها اكنون یكی از رایج ترین شیوه های آموزشی در كشورهای اروپایی و آمریكا است

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

ادامه نوشته

كارگاه شماره 2


کارگاه شماره ٢ : 

    سوالچرا باید از ارائه بازخوردهای کمی ( نمره ای )

 در فرایند یاددهی – یادگیری خود داری کرد ؟

دلایل زیادی با پشتوانه نظری کافی داریم ( پیشنهاد می گردد کتاب« مدیریت بازخورد » را مطالعه فرمایید ) که  در دوره ابتدایی با توجه به ویژگی های سنی و روانشناختی دانش آموزان ،بهتر است  از این دست از بازخوردها در فرایند یادگیری دانش آموز  خودداری کنیم  چراکه این نوع از بازخورد ها  :

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

برگرفته از http://sanjeshard.blogfa.com/

ادامه نوشته

جمع بندی مطالب کارگاه بین المللی شماره  ( ١ )  ارزش یابی کیفی -توصیفی   


جمع بندی مطالب کارگاه بین المللی شماره  ( ١ )  ارزش یابی کیفی -توصیفی  

مدیر کارگاه :  بهمن قره داغی

 دی ماه 1389 خورشیدی

 مقدمه :

  همیشه با خودم که خلوتی خرم فراهم می آورم و به بایسته های شغلی خویش می اندیشم ، فرودهای فراخویشی بسیاری, روحم را در خود مچاله می گرداند و حیف حیف حیف که در این وادی پر فرود و فراز , کاری که بایسته باشد و انجام اش را در توان خود ببینم، نمی یابم. به قولی : «هرچه می بینم نمی خواهم  وآنچه می خواهم نمی یابم »هر جا که اندیشه ای پرواز داده ام صیادی که نه معنای پرواز را می فهمد و نه پرواز دیگران را تاب می آورد به کمین دیده ام لذا گاهی به ناچاری تنها به آسمانی که در خود پرورش می دهم پروازم را دوره می کنم  .

 چقدر دلم می خواهد فردای فرزانگی فرزندان این سرزمین و حتی  تمام ممالک دنیا را ببینم . چقدر روزگار آبی بشریت را عشق می ورزم و چقدر حضور در کلاسی  ورای مرزها را لیکن با شناسنامه ی خودی ، دوست می دارم و، دریغ  دریغ دریغ که (( دست ما کوتاه و خرما برنخیل )) .

 ارزش یابی کیفی – توصیفی  دریچه ای است که راه رسیدن به این آرمان شهر بایسته و پر از زیبایی را به من باز می شناساند و برای همین تلاش می کنم  تا این  وادی را چنانکه دانش آموزم , آموزگار نیز باشم  .

...

 

به ادامه مطلب مراجعه نماييد

برگرفته ازhttp://sanjeshard.blogfa.com/


ادامه نوشته

همايش ملي مدرسه فردا


معاونت آموزش، پژوهش و فرهنگی آموزشکده فنی و حرفه ای سما واحد چالوس اقدام به برگزاری همایشی با عنوان «مدرسه فردا» می کند. برای اطلاعات بیشتر می تونید به سایت این همایش سر بزنید.

همایش ملی مدرسه فردا

تجربه حضور لذت بخش در مدرسه: مروري بر ويژگي هاي مدرسه مطلوب از منظر دانش آموز

سند ملي آموزش و پرورش بخشي با عنوان مدرسه مطلوب آورده شده بود كه در سند تحول( مصوب) عنوان آن  به مدرسه در افق چشم انداز 1404 تغيير يافت و محتواي آن هم دستخوش تغييراتي شد كه علاقمندان مي توانند در صفحات 10 و 11 سند راهبردي تحول آن را مطالعه نموده و درباره آن قضاوت با اظهار نظر كنند. من براي فتح باب در اين زمينه مهم قصد دارم اين پست را به بيان اجمالي ديدگاه خودم نسبت به ويژگي هاي مدرسه مطلوب اختصاص دهم و اين بار اختصاصا از منظر دانش آموز و با تكيه بر تِم تجربه لذت بخش حضور در مدرسه به اين موضوع پرداخته ام. در واقع مي خواهم آنچه به نظرم مي تواند به لذت بخش شدن تجربه حضور در مدرسه منجر شود بپردازم. بر اين باورم كه كليد كارآئي نظام آموزشي و اوج موفقيت آن را مي توان به همين پديده يا پارامتر ترجمه كرد و از آن به عنوان يك شاخص حقيقي، نه تحويل گرايانه، در تعيين كفايت و كارآمدي نظام آموزشي دفاع كرد. به عبارت ديگر شايد كليدي ترين عنصر در آسيب شناسي يك نظام آموزشي معيوب و ناكارآمد را بتوان فقدان شوق حضور دانش آموز در مدرسه دانست. هر اِشكال و آسيب ديگري معلول اين است كه به اصطلاح دانش آموز به نظام آموزشي و تجلي فيزيكي و عيني آن يعني مدرسه به اصطلاح اذن دخول نداده است يا اينكه نظام آموزشي در كسب اين اذن دخول به ساحت ذهن و ضمير مخاطب ناکام مانده است. شوق حضور يا لذت بخش بودن تجربه حضور البته به جضور فيزيكي در محيط فيزيكي مدرسه خلاصه نمي شود. بلكه حضور فكري و ذهني در زمين بازي تعلیم و تربیت كه قواعد و بايد ها و نبايد هاي آن را متولیان نظام آموزشي تعيين و طراحي كرده اند هم در دايره شمول اين مفهوم قرار مي گيرد. اگر حضور در اين زمين مجازي يا آن زمين حقيقي جنبه تكليفي يا رفع تكليفي داشته باشد، كه در موقعيتي كه نظام آموزشي ما دارد متاسفانه وجه غالب همين است، هرگز دستاوردي تربيتي از نوع پايدار و ماندگار يا نوعي كه از آن با تعبير تكوين و تعالي هويت نام برده شده است به همراه نخواهد داشت. ناگفته نيز پيداست كه تجربه حضور لذت بخش توام با اهتمام نسبت به موازين و معيارهاي ارزشي مد نظر است كه البته طراحي محيط يادگيري داراي اين خصلت اساسي را با چالشي بزرگ تر در مقايسه با مواجهه فارغ از محكماتي با عنوان ارزش هاي تربيتي مواجه مي سازد. پيش از پرداختن به اين ويژگي ها ذكر يك نكته ديگر نيز بسيار حائز اهميت است. و آن نكته اين كه پيش فرض اين بحث قائل بودن به استمرار جايگاه مدرسه و نظام رسمي آموزشي به عنوان كانون اصلي تربيت در عصر كنوني است. جايگاه كانوني مدرسه همچنانكه مي دانيد در عصر جديد با چالش مواجه شده و برخي صاحبنظران  مضمون مدرسه زدائي را دوباره کوک كرده اند و براي آن استدلال هاي عصري و تازه ای هم پيش مي نهند. من ،اما، فرضم بر مدرسه زدایي نيست و در اين خصوص در نوشتار هاي ديگري مبسوط بحث كرده ام. در اينجا فقط يادآوري مي كنم كه نوزائي مدرسه يا مدرسه زائي را تزي قابل دفاع تر مي دانم و از كانونيت مدرسه در عرصه تربيت در اين چارجوب دفاع مي كنم.

و اما ويژگي هاي مورد نظر من يا پاسخ به اين سوال كه چه چيز هائي تجربه حضور در مدرسه را لذت بخش مي سازد؟

به ادامه مطلب مراجعه فرماييد

برگرفته از http://www.sedayesanad8388.blogfa.com/  دكتر محمود مهر محمدي

ادامه نوشته

دانلود كتابهاي درسي و كتاب كار و راهنماي معلم دبستان


ود كتاب هاي درسي و كتابهاي كار و راهنماي معلم دبستان(جديد)

دانلود كتاب هاي درسي و كتابهاي كار و راهنماي معلم دبستان(جديد)


 
ساير رسانه ها راهنماي معلم كتاب كار كتاب درسي  
كد

عنوان

كد

عنوان

كد

عنوان

كد

عنوان

نوار صوتي آموزش قرآن
51 فارسي
6/53 تربيت بدني
4/53 هنر
1/53 آموزش قرآن
53 علوم
52 رياضي
5/53 ارزشيابي توصيفي
4/4 آموزش قرآن ويژه مدارس قرآني
فارسي 1(92-93) 1/1
1 فارسي 92-93
2 رياضي
4 علوم تجربي92-93

1/4

آموزش قرآن92-93
پايه اول
نوار صوتي آموزش قرآن
54 فارسي
7/53 تربيت بدني
4/57 هنر
1/8 آموزش قرآن
2/57 هديه هاي آسمان
56 علوم
55 رياضي
5/1 فارسي
4/8 هديه هاي آسمان
5 فارسي 91-92
5 فارسي 92-93
5/1 فارسی مهارت های نوشتاری
6 رياضي
7 علوم تجربي
8/1 آموزش قرآن91-92
8/1 آموزش قرآن 92-93
8 هديه هاي آسمان91-92
8 هدیه های آسمان 92-93
26

هديه هاي آسمان 
ويژه اهل سنت

8/6

آموزش قرآن ویژه مدارس قرآنی

پايه دوم
نوار صوتي آموزش قرآن
  علوم(پيش نويس)
   
11 علوم(پيش نويس)
13 مطالعات اجتماعي
پايه سوم
نوار صوتي آموزش قرآن
66 آموزش قرآن
4/53 هنر
4/17 هدیه های آسمان
1/14 فارسی بنویسیم
14 فارسی بخوانیم
15 ریاضی
16 علوم تجربی
1/17 آآموزش قران
17 هدیه های آسمان
28

ضمیمه کتاب هدیه های آسمان اهل سنت

32

 

18 تعلیمات اجتماعی
پايه چهارم
نوار صوتي آموزش قرآن
4/53 هنر
4/23 هدیه هاى آسمان
  نوار صوتي آموزش قرآن
1/20 فارسی بنویسیم
20 فارسی بخوانیم
21 ریاضی
22 علوم تجربی
1/23 آموزش قرآن
23 هدیه های آسمان
29 هدیه های آسمان(ویژه ی اهل سنّت)
33 هدیه هاى آسمان ویژه ى اقلیت هاى دینى
24 تعلیمات اجتماعی
پايه پنجم
 
2/74 فارسي
24/74 سلامت و تربيت بدني
4/53 هنر
74/3 آموزش قرآن
74/5 هدیه های آسمان
74/27 علوم
52 رياضي
5/53 ارزشيابي توصيفي
74/12 کارو فناوری پروژه های طراحی و ساخت
74/13 كارو فناوری پودمان های کار(خدمات و کشاورزی)
74/14 كار و فناوری پودمان های کار(صنعت)
74/25 کارو فناوری کلیات
74/26 کارو فناوری (فناوری اطلاعات و ارتباطات)
74/28 مطالعات اجتماعی
74/4 تفکرو پژوهش
4/17 هديه هاي آسمان
34/8 تفکرو پژوهش
34/10 کارو فناوری
34 فارسی(مهارت های خوانداری)
34/1 فارسی(مهارت های نوشتاری)
34/6 ریاضی
34/2 علوم تجربی
34/4 آموزش قرآن
34/3 هدیه های آسمان
34/7 هدیه های آسمان ویژه اهل سنت
24 تعليمات اجتماعي
پايه ششم
 
اداره كل نظارت بر نشرتوزيع موادآموزشي

برگه هاي پوشه كار

برگه هاي داخل پوشه کار ارزشیابی توصیفی

جلد پوشه کار                     لینک دانلود

جلد فایل علوم                    لینک دانلود

جلد فایل هنر                     لینک دانلود

جلد فایل فارسی                لینک دانلود

 جلد فایل املا و انشا          لینک دانلود

جلد فایل اجتماعی             لینک دانلود

جلد فایل ریاضی                 لینک دانلود

فرم چک لیست کلاسی      لینک دانلود

ارزیابی دوماهه                   لینک دانلود

برگ ثبت مشاهدات            لینک دانلود

چک لیست فردی               لینک دانلود

فهرست محتوا                   لینک دانلود

دانلود یکجای فایل ها         لینک دانلود۱

دانلود یکجای فایل ها         لینک دانلود